ریزد عرق ز روی تو یادانه گهر
ام حل فیک عقد ثریا علی قمر
نور الجبین ام هو بالطور مضئة
زلف است بر عذار تو یا عود بر جمر
سرو قباپوش خطایی کند خرام
در الدموع حیث خطا طرفنا نثر
طاق است ابروی تو در آفاق بس بلند
وتر قسیکم فاصابت بلا و تر
ای آنکه تیر چشم تو از سر خطا نرفت
فی شرعکم بای خطآء دمی هدر
بر حال من بسوخت دل دشمنان من
مالان من حوی کبدی قلبک الحجر
درویش بینوایم و تو پادشاه حسن
کلم فما یضرک لوفزت بالدرر
زین آستان مخوان به پناه دگر مرا
ذر نی علی ذراه فمادونه و ذر
محمل مبند بر شتر ای ساربان دوست
یا رکب اسبلت عبرانی فما عبر
اسرار عشق هرچه نهفتم نداد سود
آخر ز هفت پرده بشد اشک پرده در
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف زیبایی و جذابیت معشوقهاش میپردازد. او با زبانی زیبا و استعارههای دلنشین، چهره و لبهای معشوقه را توصیف میکند و به تاثیرات عمیق و شگفتانگیز او بر دل و جانش اشاره میکند. شاعر معشوقه را به شعله آتش و یاقوتی تشبیه میکند که جانش را مشتعل کرده است. او همچنین به ناز و زیبایی معشوقه اشاره میکند که همچون خورشید در آسمان میدرخشد و قلبها را به هم متصل میکند. در نهایت، شاعر از شیرینی لبخند معشوقه و لطافت آثار شعرش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عطر عرق تو بر زمین میریزد، انگار که دُر و جواهری از تو به زمین میافتد. در من لایهای از زیبایی و درخشش وجود دارد که با تو ارتباطی عمیق دارد، مثل زیبایی ستارهها و ماه.
هوش مصنوعی: نور پیشانی تو روشنایی کوه طور را میدهد، همچنان که زلفهایت بر صورتت زیباست، یا همانند عودی که بر روی زغال میسوزد.
هوش مصنوعی: سرو زیبا با دامن بلند و دلربا در حالی که ناز میکند، به سمت ما میآید و ما را در اشکهایمان گرفتار میکند.
هوش مصنوعی: ابروی تو مانند طاقی بلند در آسمانهاست و حالتی چون کمان دارد که اگر به سمت ما کشیده شود، بلا و سختی به همراه خواهد آورد.
هوش مصنوعی: ای کسی که تیر نگاهت به اشتباه نمیزند، در دین شما به خاطر خطا و اشتباهی، خون من هدر نرود.
هوش مصنوعی: دل دشمنان من به خاطر حال بد من میسوزد، لیکن آنها مانند سنگی سخت هستند و هیچ نشان از ترحم و همدلی نشان نمیدهند.
هوش مصنوعی: من درویش بیچیزم و تو پادشاه زیبایی، اما چه اهمیتی دارد اگر من به جواهرات برسیم؟
هوش مصنوعی: از این درگاه به پناه دیگری نخوانم من را، که در زیر پای علی (ع) نشستهام و به هیچ کس دیگر نیازی ندارم.
هوش مصنوعی: لطفاً بار بر روی شتر نگذار ای سوارکار، دوست یا اینکه از کاروان عبری خودت هم غافل نشو.
هوش مصنوعی: هر چه از اسرار عشق را پنهان کردم، در نهایت سودی برایم نداشت. در پایان، اشک من از پشت حجابها بیرون آمد و آشکار شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.