پرده ز رخ کشیدند گلهای نوبهاری
بیجا چرا عنادل دارند بیقراری؟
معشوق چون درآید جلوهکنان به بازار
عاشق چرا بنالد از درد سوگواری؟
چون باد صبحدم را باشد ز تو پیامی
شمع سحر نماید در پاش جانسپاری
لیلای لاله در دشت زد خیمه از سر ناز
مجنون ابر کرده آغاز اشکباری
طاووسوش چو روزی اندر خرام آئی
بر خویشتن بخندند کبکان کوهساری
مسکین تو ست نرگس ز آن تاج دارد از زر
در عشق تو کند فخر لاله ز داغداری
ای لعبت بهشتی در جنت ار خرامی
غلمان، غلامت آید وز حوریان حواری
از زلف او حدیثی آشفته در قلم آر
کاز رشک خون کنی باز تو نافه تتاری
بهبود کی پذیرد ناسور دل خدا را
زلفت به مشکبیزی نافت به مشکباری
در بحر طبع الفت غوصی کن از سر شوق
در مدح شاهت ار هست میل گهر نثاری
حیدر شفیع محشر آئینهدار حیدر
کو را نگفته مدحت غیر از جناب باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیباییها و جذابیتهای طبیعت و معشوق است. شاعر از گلهای نوبهاری و احساسات عاشقانه در برابر معشوق سخن میگوید. او به تفرج و جلوههای زیبای معشوق اشاره میکند و از درد و اندوه عاشقانهاش میگوید. همچنین، عشق به زندگی و زیباییها به تصویر کشیده شده و در این میان، شخصیتهای لیلا و مجنون به عنوان نمادهای عاشقانه ذکر شدهاند. در نهایت، شاعر به ساحت خداوند نیز اشاره میکند و بر اهمیت مدح و ستایش در مقام عشق تاکید میورزد.
هوش مصنوعی: گلهای زیبا و تازه بهاری را از پشت پرده بیرون آوردند. حالا چرا قناریها اینقدر بیتاب و ناآرام هستند؟
هوش مصنوعی: وقتی معشوق با زیبایی و جلوه از کنار عاشق عبور میکند، چرا عاشق باید از دلتنگی و غم شکایت کند؟
هوش مصنوعی: همانطور که نسیم صبحگاهی از تو پیامی به همراه دارد، شمع سحر هم در روشنایی خود جانش را فدای تو میکند.
هوش مصنوعی: لیلای زیبا در دشت، با ناز و جلوهای خاص چادری برپا کرد و مجنون، هنگامی که به او نگریست، احساساتی در درونش بیدار شد و مانند ابر شروع به باریدن کرد.
هوش مصنوعی: وقتی تو مانند طاووسی زیبا و با وقار در حال قدم زدن هستی، پرندگان کوهی نیز به تو مینگرند و به خود میبالند.
هوش مصنوعی: بـیچاره تویی که نرگس به خاطر داشتن تاجی از طلا در عشق تو افتخار میکند، و لاله به خاطر داغدریاش به تو فخر میفروشد.
هوش مصنوعی: ای معشوقهای که در بهشت زندگی میکنی، اگر قدمی به جلو برداری، جوانان زیبا و خدمتکارانت به سراغت میآیند و از میان حوریان هم، تو را همراهی میکنند.
هوش مصنوعی: از زلف او، قصهای پریشان را در کلام بنویس، چون به خاطر زیباییاش، تو را به خون خویش میکشاند.
هوش مصنوعی: درد دل کی بهبود مییابد، وقتی که دل خدا به زلف تو دچار شده باشد؛ زلفی که به زیبایی مشک را در بر دارد.
هوش مصنوعی: در دنیای خلاقیت و هنر، با شور و اشتیاق به سراغ موضوعی برو که دوستش داری. اگر تمایل به ستایش و وصف پادشت را داری، در این کار شک و تردید نکن.
هوش مصنوعی: حیدر در روز قیامت شفیع و کمکدهنده است و هیچکس جز خداوند متعال نتواسته است او را ستایش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل در پیش او نهادم
بستد به دوستی دل ننمود دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری
مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری
چونانکه من به شادی روزی هم گذارم
خواهم که تو به شادی روزی همیگذاری
گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره
[...]
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم
بسته به دوستی دل بنموده دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
[...]
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
چون میشویم عاشق بر چهرهٔ تو باری
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.