دل دردمند عاشق که زدوست داشت داغی
نه عجب زلاله و گل بودش اگر فراغی
نه برنگ لاله در باغ بگل بود مشابه
چه مشابهت بدل داشت اگر نداشت زاغی
چو بدید خط سبزت بلب تو خال زنگی
بشکر بگفت کز چیست مکان گرفته زاغی
تو که رفتی از شبستان و نداد نور ماهم
مگر آه سینه از برق فروزدم چراغی
همه جا خیام لیلی است بدشت خاطر تو
عجبم من از تو مجنون که زحی کنی سراغی
تو که ساقی بهشتی و بجام تست کوثر
چه کم ار کنی عنایت تو به تشنگان ایاغی
مستای هیچ آشفته بر علی تو کس را
بر آفتاب تابان چه کند چراغ راغی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر عشق عمیق و دردناک عاشق به معشوق است. عاشق از داغی که این عشق به او زده، شگفتزده است و از زیبایی معشوق سخن میگوید. او به شباهت زیبایی معشوق با گلها و زلالهها اشاره میکند و از نبود نور و روشنایی که معشوقش به زندگیاش میبخشد، شکایت دارد. همچنین به تعلق خاطر خود به معشوق و انتظارش برای توجه و محبت او اشاره میکند. در نهایت، به اهمیت معشوق و نقش او در زندگیاش تأکید میکند و نشان میدهد که بدون او، زندگیاش تاریک و بیمعناست.
هوش مصنوعی: دل عاشق پر از درد و رنج است و اگر از محبوبش دور باشد، جای تعجب نیست که مانند آب زلال و گل زیبایی دارد. این به این معنی است که حتی در گرما و سختی عشق، زیبایی و زلالی در وجودش وجود دارد.
هوش مصنوعی: در باغ، گل و لاله به رنگ و زیبایی خود معروف هستند، اما اگر زاغی وجود نداشت که در کنار آنها باشد، وجود لالهها چه تاثیری داشت؟ این به نوعی بیانگر این است که برخی زیباییها و جلوهها در کنار دیگران معنا پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: چون نوشته سبز تو را دید، بلبل خال زنگی بود که گفت: این زیبایی از کجاست که زاغ هم در آن جا نشسته است؟
هوش مصنوعی: به محض اینکه تو از کنار ما رفتی، دیگر هیچ نوری از ماهی که همیشه در دل شب میتابید، برای ما نماند. جز اینکه حسرت و ناراحتی ما مثل یک روشنایی، به دل تاریکی شب شعلهور شد.
هوش مصنوعی: در هر جا که مینگرم، خیام و لیلی را میبینم. مغز و دل من در دشت خاطرات تو سرگشته است. من از تو، ای مجنون، تعجب میکنم که چرا هنوز پی خبری از من نیستی.
هوش مصنوعی: ای ساقی بهشتی، که جام تو پر از آب کوثر است، چه کم از محبت و لطف تو به تشنگان میکاهد؟
هوش مصنوعی: هیچ کسی که در حال مستی و آشفتگی باشد نمیتواند نسبت به بزرگی و نورانیت علی، که همچون آفتاب تابانی است، اعتنایی کند و برای او چراغی که در تاریکی میافروزد، استفاده کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو که ای امیر داری ز سراغ من فراغی
چه شود اگر بگیری ز غلام خود سراغی
چو تو گلشنی و باغی بکنار من چو آئی
چه روم بگشت گلشن چه روم بسیر باغی
زجفا و جور گردون چو شکسته و ضعیفم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.