گنجور

 
۵۴۰۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸۸

 

... تا توانی گوهر شهوار شد از فکر پوچ

چون کف بی مغز بار خاطر دریا مشو

بادبان را کشتی پربار لنگر می کند ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸۹

 

... نیستی خضر از گرانجانان این محفل مشو

تا توانی چون موج دریا را کشیدن در کنار

چون خس و خاشاک محو جلوه ساحل مشو ...

... در ریاض زندگی چون بید بی حاصل مشو

سرمه خاموشی سیل است دریای محیط

تا به شهرت تشنه ای چون ناقصان واصل مشو ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۴

 

... یک قطره اشک سوخته یک مهره گل است

دریا و کان نظر به محیط سخای تو

خاک سیه به کاسه نمرود می کند ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۸

 

... پیشانی گشاده نباشد مباش گو

دریا غریق را دهد از موج بال و پر

با خار و خس اراده نباشد مباش گو ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۳

 

... خود را نسوزی پاک اگر از عیب خود را پاک کن

دریا چو نتوانی شدن دردانه شو دردانه شو

شبنم ز راه نیستی با مهر تابان شد یکی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۱

 

... زینهار از ترک دنیا کردگان دنیا مخواه

آبرو چون جمع شد دریای گوهر می شود

حفظ آب روی خود کن گوهر از دریا مخواه

نیش منت را به زهر جانگزا پرورده اند ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۵

 

... هیچ کاری از بزرگان برنیاید بی شفیع

قطره از دریا به دامان سحاب آویخته

ساده لوحانی که در دنیای دون پیچیده اند ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷۱

 

... گوهر مقصود در گنجینه دل فرش بود

من درین دریا نفس را سوختم بی فایده

نیست جز تسلیم ساحل عالم پرشور را

من درین دریا شنا آموختم بی فایده

ساده می بایست کردن دل ز هر نقشی که هست ...

صائب تبریزی
 
۵۴۰۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷۲

 

... در زمین تشنه من آب می گردد گره

قطره آبی که دریا را فرامش می کند

در صدف چون گوهر سیراب می گردد گره

کار هر آلوده دامان نیست بر دریا زدن

سیل ازان هر گام چون گرداب می گردد گره ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷۷

 

بی تأمل بر بساط پاکبازان پا منه

تا نشویی دست از جان پای در دریا منه

قسمت صیاد از صید حرم دل خوردن است ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۷۸

 

... دولت ده روزه دنیا بود نقشی بر آب

دل به نقش موج در دریای بی لنگر منه

چشم بر راه تو دارد از نگین دان تاج زر ...

... بر زمین پیش خسیسان چهره چون زر منه

تا نسازی قطره خود را درین دریا گهر

دست خود را چون صدف بر روی یکدیگر منه ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸۲

 

... که آب چشمه پیکان سپهرم در جگر بسته

همانا دل شکست از من درین دریا حبابی را

که چندین صف کمر در کشتنم موج خطر بسته

صائب تبریزی
 
۵۴۱۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸۴

 

به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته

ز دریا می کشد صیاد دام آهسته آهسته

به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰۳

 

... تو می دوی ز پی سایه همای که چه

ز ابر قطره به دریا رساند گوهر خویش

تو چون حباب کنی خانه را جدای که چه ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰۸

 

... که همچو شبنم گل خرج آفتاب شده

شکسته است به دریا کلاه گوشه فخر

سری که پر ز هوای تو چون حباب شده ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱۶

 

ای عالم از ظهور صفاتت عیان شده

بست و گشاد دست تو دریا و کان شده

پیدایی تو دست اشارات کرده قطع ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲۷

 

ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه

در دامن تو حاصل دریا و کان همه

اسرار چار دفتر و مضمون نه کتاب ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴۸

 

... برون آی از جسم خاکی به همت

که دریا شود تنگ ظرف از کرانه

به وصل هدف می رسد دوربینی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۱۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵۰

 

کیستم من مشت خار در محیط افتاده ای

دل به دریا کرده ای کشتی به طوفان داده ای

نیست ممکن چون سپند آرام را بیند به خواب ...

صائب تبریزی
 
۵۴۲۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۷۵

 

... آبرو را گر ز استغنا کنم گردآوری

هست گوهر از حباب افزون درین دریا و من

خار و خس چون موج بی پروا کنم گردآوری ...

... چون صدف کو گوشه امنی که از موج خطر

گوهر خود را درین دریا کنم گردآوری

بر امید وعده دیدار او چون مردمک ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۲۷۲
۲۷۳
۳۷۳