بی توام در دل شراب ناب می گردد گره
در زمین تشنه من آب می گردد گره
قطره آبی که دریا را فرامش می کند
در صدف چون گوهر سیراب می گردد گره
کار هر آلوده دامان نیست بر دریا زدن
سیل ازان هر گام چون گرداب می گردد گره
این ره خوابیده کز غفلت مرا پیش آمده است
چون گرانخوابان در او سیلاب می گردد گره
چون صدف از منت خشک سحاب نوبهار
در گلوی تشنه من آب می گردد گره
از هجوم اشک در چشم نگردد مردمک
آسیای من ز زور آب می گردد گره
در گشاد طره شبهای بی پایان من
پنجه خورشید عالمتاب می گردد گره
حسن بی پروای او آتش عنان افتاده است
ورنه در ویرانه ام سیلاب می گردد گره
تنگی آغوش مانع نیست از جولان ترا
در کنار هاله کی مهتاب می گردد گره؟
حیرت من بس که سرشارست، بر آیینه ام
با همه بی طاقتی سیماب می گردد گره
کرد ترک عشق مشکل کار آسان مرا
از رهایی رشته پرتاب می گردد گره
بس که می پیچم به خود صائب ز بیم خوی او
همچو پیکان در دلم خوناب می گردد گره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس تنهایی و اندوه عمیق خود را بیان میکند. او به عشقش اشاره میکند که در غیاب محبوب، تمام احساساتش مانند آب در زمین تشنه به گرههایی پیچیده میشود. قطرات اشک و عشق او تواند مثل دریا در صدفی سیراب شوند. شاعر به بحرانی درونی اشاره دارد که از غفلت و عدم آگاهی ناشی میشود و نشان میدهد که چطور عشق و احساسات او در دلش به تنش و پیچی بزرگ تبدیل شده است. در نهایت، او به سردرگمی و سختیهای عشق اشاره میکند که مانند تنگی آغوش قادر به جلوگیری از جولان محبت نیست. شاعر در دنیای عشقش با تنشها و ناتوانیها دست و پنجه نرم میکند و تمام این احساسات را در تصویری پیچیده و غمگین از عشق و longing ترسیم میکند.
هوش مصنوعی: بدون تو، دل من همچون شرابی خالص میچرخد و در سرزمین تشنه من، آب به گرههایی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: قطره آبی که دریا را فراموش میکند، درون صدف تبدیل به لؤلؤی زیبا و پرارزش میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی لایق و توانا نیست که به دل دریا برود، چرا که جریان قوی آب میتواند او را دچار مشکل کند و مانند گرداب، او را به خود مشغول کند.
هوش مصنوعی: این مسیر که به نظر خوابآلود میآید، به خاطر غفلت من به وقوع پیوسته است. مانند کسانی که در خواب عمیق هستند، اینجا نیز انباشت مسائل و مشکلات به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: باران بهاری همچون صدفی با عطش در گلویم تبدیل به آب میشود.
هوش مصنوعی: اشکها به قدری در چشمانم میریزند که مردمک چشمم نمیتواند آرام بماند و این شدت آب اشک باعث میشود که همه چیز در چشمانم گره بخورد.
هوش مصنوعی: در شبهای طولانی و بیپایان من، نور خورشید به سمت گرهای که در موهایم هست، میتابد.
هوش مصنوعی: زیبایی و بیخیالی او چنان تاثیرگذاری دارد که کنترل کارهایم را از دست دادهام. در غیر این صورت، در ویرانی زندگیام، مانند سیلابی که همهجا را دربرمیگیرد، آشفتگی و پریشانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: محدود بودن فضا هیچ مانعی برای حرکت تو در کنار من نیست؛ آیا نمیبینی که چگونه نور ماه به زیبایی میدرخشد و همهچیز را روشن میکند؟
هوش مصنوعی: حیرت من به حدی است که آینهام از شدت احساس، شبیه سیمابی میافتد که نمیتواند آرام بگیرد و همیشه در حال تغییر و نوسان است.
هوش مصنوعی: عشق ترک کردن برای من آسانتر از آن چیزی است که به نظر میرسد، اما در عین حال، از رهاییام به شدت میانسال میشود و به راحتی از گره خوردن بندها و سختیها رها نمیشوم.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از او، به شدت در خودم میپیچم و مانند پیکانی که در دل فرورفته، احساس درد و رنج میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دل تنگم شراب ناب میگردد گره
در گلویم آب چون گرداب میگردد گره
طاعتم را نیست همچون خدمتم حسن قبول
از سجودم ابروی محراب میگردد گره
گر صبا حرفی به او گوید ز کار بستهام
[...]
در گلویم بیتو هردم آب میگردد گره
آرزوها در دل بیتاب میگردد گره
گر خیال چین ابرویش کنم در سینهام
چون انار ز درد دل خوناب میگردد گره
باده را نازم که از فیض طلوع نشئهاش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.