گنجور

 
صائب تبریزی

ای عالم از ظهور صفاتت عیان شده

بست و گشاد دست تو دریا و کان شده

پیدایی تو دست اشارات کرده قطع

عریانی تو پرده چشم جهان شده

از بی دریغ بخشی حسن کریم تو

هر ذره ای به هستی خود بدگمان شده

چندین هزار فاخته از مرغزار قدس

در جستجوی سرو تو بی آشیان شده

هر سبزه ای که از جگر خاک سرزده است

از جویبار ذکر تو رطب اللسان شده

اندیشه بلندخیالان عرش سیر

از دورباش کنه تو در دل نهان شده

آب روان ز حکم تو گردیده است سنگ

سنگ از حجاب حسن تو آب روان شده

از صد هزار فتنه یکی از ریاض تو

گل کرده است و نرگس چشم بتان شده

با یک زبان، به شکر تو هر سبزه ده زبان

با صد زبان، به حمد تو گل یک زبان شده

یک قطره عرق ز رخ لاله رنگ تو

بر برگ گل چکیده، لب دلستان شده

از خاک دانه سوز تو یک دانه ضعیف

بیرون فتاده، خال لب دلبران شده

چندین هزار قامت از تیر راست تر

در زیر بار عشق تو خم چون کمان شده

خواب گران به دیده ما پرده بسته است

ورنه چنان که هست جمالت عیان شده

بی سرمه چشم را که چنین می کند سیاه؟

عالم سیاه در نظر سرمه دان شده

گل را به روی تازه آتش چه نسبت است؟

دوزخ فسرده است که باغ جنان شده

این است اگر فریب تو، فرداست دیده ام

صائب یکی ز جمله دردی کشان شده

 
 
 
سنایی

ای بنیت تو طعمهٔ صرف زمان شده

وی تربت تو سرمهٔ چشم روان شده

ای در سرای کسب خرامیده مردوار

از هفت خوان گذشته و در هشت خوان شده

از بی امل شدنت هنر بی عمل شده

[...]

وطواط

ای چهرهٔ تو رشک مه آسمان شده

یاقوت فام دو لب تو قوت جان شده

خلقی ز عشقت ، ای چو مه آسمان بحسن

سرگشته همچو دایرهٔ آسمان شده

از بهر خستن دل عشاق دردمند

[...]

قوامی رازی

ای خفته تو ز خواب گران سرگران شده

از راه باز مانده و کاروان شده

در کاروانسرای فنا عاجز و غریب

وز پیش چشم مملکت جاودان شده

بس کاهلی و بی تو نخواهد به هیچ وجه

[...]

خاقانی

ای در عجم سلالهٔ اصل کیان شده

وی در عرب زبیدهٔ اهل زمان شده

نی نی تو را زبیده نخوانم کز این قیاس

روی سخات در خوی خجلت نهان شده

ای صد زبیده پیش صف خادمان تو

[...]

سید حسن غزنوی

ای چون مسیح گوهر تو جمله جان شده

سجده کنان بصومعه آسمان شده

از علت کمال که بر تو ز چشم بد

ترسیده و هم ناقص و آخر همان شده

ای بی نظیر ساعد بوبکر پر هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه