صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته
نزاکت رشته جان را بر آن موی کمر بسته
سری از کوچه هر رگ برآورده است مژگانش
ز شوخی تهمت خون بر زبان نیشتر بسته
پریشانان همه جمعند و آن نازک میان حاضر
که غیر از زلف، دیگر طرف ازان طرف کمربسته؟
نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟
که چون بادام آوردند در باغم نظربسته
برآورده است از دل جوش چندین عقده مشکل
گمان سادهلوحان این که (ما کمر بسته)
نفس از سینه مجروح چون زخمی برون آید
که آب چشمه پیکان سپهرم در جگر بسته
همانا دل شکست از من درین دریا حبابی را
که چندین صف کمر در کشتنم موج خطر بسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و ظرافت های عشق و دردهای آن اشاره میکند. او از محبوبی صحبت میکند که با زلفهایش جان را در دامن خود میکشد و در عین حال، احساسات عمیق و زخمهای عاطفیاش را بیان میکند. شاعر در مورد مشکلات و پیچیدگیهای عشق، مانند عقدهها و شکستها، صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که گاهی این احساسات میتوانند به درد و رنج تبدیل شوند. او در نهایت به عمق احساساتش و تلاش برای خاموش کردن این دردها اشاره میکند و به نوعی مستاجری از غم و اندوه در دلش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زیبایی صبحگاهی گلزار، به سبب جوی آبی است که در آن جاریست و لطافتش مانند رشتهای است که جان را به موی کمر آراسته پیوند میزند.
هوش مصنوعی: چشمهای او با شوخی و بازی، به قدری نافذ و تیز هستند که هر کس را تحت تأثیر قرار میدهد. او به راحتی میتواند با ناز و فریب، دیگران را به توهین و اتهام بیندازد، در حالی که خود را به سکوت و آرامش نشان میدهد.
هوش مصنوعی: همه دلتنگان دور هم جمع شدهاند، اما آن زیبای نازک که فقط زلفهایش دیده میشود و کمربندش هم بر پهلوش بسته است، در اینجا حاضر است.
هوش مصنوعی: چرا باید افسوس بخورم که هیچکس به من نگاه نمیکند؟ اکنون که در باغم بادام آوردهاند و من بهدور از همه چیز نشستهام.
هوش مصنوعی: دل آدمی پر از ناراحتیها و دشواریها است، به طوری که برخی با نادانی فکر میکنند که ما در تلاشیم و سخت کار میکنیم؛ در حالی که واقعیت، عمق ماجرا را نمیفهمند.
هوش مصنوعی: نفس زخمخوردهای از سینه خارج میشود، مانند زخم عمیق که دردش را حس میکنم. مثل اینکه درد و رنجی که از زندگی و مشکلات دارم، در درونم ایجاد شده و احساس میکنم که همچون پیکانی از آسمان به قلبم نشسته است.
هوش مصنوعی: دل من در این دریا، مثل حبابی شکست که در برابر امواج خطر، تلاطم و فشار زیادی را تجربه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر نازک میانت شیشه ساعت کمر بسته
ز شرم آن سرین آئینه دکان هنر بسته
بهم پیوستگان را سخت باشد محنت دوری
کمر تا از میان رفته، سرین بار سفر بسته
سکوت من سخن چین از حدیثم بیشتر داند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.