گنجور

 
۵۰۸۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

بهار است و از اشکم گل به دامن می کند صحرا

ز جوش لاله یا خون گریه بر من می کند صحرا

نیفتد تا به راه عاقلی از بی خودی مجنون

به هر سو آتشی از لاله روشن می کند صحرا

لباس بی لباسی بر قد دیوانه می دوزد ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

... از سر نهند اهل غرور اعتبار را

سودای داغ لاله اش از بس به سر زده است

زنجیر کرده اند ز رگ کوهسار را ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

گر به رنگش لاله یی باشد به دامن کوه را

چون صدا حیف است گرد سر نگشتن کوه را ...

... دامن عقبی بدست آور زمال این جهان

در نکاح آن پری دلاله کن این بیوه را

خط سبزش پوشد ار سیب زنخدان را چه غم ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

... حنا کی دست برمیدارد از دست نگار ما

به رنگ لاله سودای تو ما را کرد صحرایی

خیال چهره ات شد آتش جوش بهار ما ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

... توفان چو شعله خشک شود در تنور ما

با داغ دل چو لاله سراپا شکفته ایم

نتوان شناختن ز غم ما سرور ما ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۶

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

... رنگ خجلت بر رخ ما ز انفعال سایلان

لاله یی از کوهسار همت والای ماست

از می نظاره صنع است ما را سرخوشی ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۷

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

... شرف ز الفت خردان بود بزرگان را

ز جوش لاله شود روی کوهساران سرخ

سبک روان سرخود در جهاد نفس برند ...

... ز گریه چون قلم سرخی است مژگان سرخ

نه لاله است بگلشن که از می عشقت

شده است نرگس شهلا چو چشم مستان سرخ ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۸

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

ز گلشن چون براه آن سرو قد لاله رو افتد

گذارد بوی گل گل را و از دنبال او افتد ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۸۹

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

... بگرد خاطرم پیوسته گردد لعل نوشینش

همینم لاله سیراب از باغ جنون باشد

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۰

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

خوبان بغازه چون رخ خود لاله گون کنند

هر روز تازه در جگر خلق خون کنند ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

... چشم و چراغ گلشن هستی تویی اگر

مانند لاله کاسه ترا سرنگون شود

گنج و گهر بخاک فشاندن ز عقل نیست ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

... روز محشر بر رخت رنگ خجالت می شود

می دهیم چشمی که آب از لاله رخساران کنون

عاقبت در دیده ات خوناب حسرت می شود ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

... بس که حسن ماه من هر لحظه افزون می شود

نیست اشک لاله گون کز شوق دیدارش نگاه

تا به مژگان می رسد چون من دلش خون می شود ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

... بهار دلبری از نو بهار من دارد

که پا ز لاله و گل در نگار می آید

عجب مدار که گرداب گردباد شود ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

... عقل اگر قاضی است بر بی اعتباریهای عمر

محضری پر مهر باشد صفحه هر لاله زار

همچو حلوایی که بهر مرده سامان میکنند ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۶

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

... نور چشمم وسمنی نیلر اول اگری قاشلر

لاله و گل دامننده هر سحر شبنم دگول

گیجه لر روز سیاهمدن تو کللر یاشلر ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۷

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

... اول غمزه اوغری گوزلری اوغری یتاقیدور

اول نو بهاردین کیول اودلندی لاله تک

یاندی چرا غمز نه عجب عشق اوجاقیدور ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۸

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۵

 

... گریه ها چون ابر میخیزد ز دریای نشاط

لاله غم سرخ دارد روی باغ عیش را

نیست غیر از نخل ماتم گلشن آرای نشاط ...

واعظ قزوینی
 
۵۰۹۹

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸

 

... که باین کهنه شود مشعل ایمان روشن

نه همین لاله شد از داغ بعینه همه چشم

میشود ز آن گل رو چشم گلستان روشن ...

واعظ قزوینی
 
۵۱۰۰

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

... باین کوتاه دستیهای طالع چشم آن دارم

که گیرد دامن وصل تو اشک لاله گون من

چسان دل از خم ابروی خونریز تو بردارم ...

واعظ قزوینی
 
 
۱
۲۵۳
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۳۶۲