گنجور

 
واعظ قزوینی

قد چون خمید، جمله حواست زبون شود

لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود

شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی

از آب کم، شمیم گلستان فزون شود

عاشق نمیکشد بستم دست از طلب

گردد بسوی دوست روان، دل چو خون شود

چشم و چراغ گلشن هستی تویی، اگر

مانند لاله کاسه ترا سرنگون شود

گنج و گهر بخاک فشاندن، ز عقل نیست

حیف است عمر بر سر دنیای دون شود

واعظ بروز مرگ هواها که در دلست

گردد یک آه حسرت و از دل برون شود!

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

آنگه که صحن معرکه درای خون شد

در دست مرگ جان دلیران زبون شود

خون در رگ مبارز پیکار بفسرد

جان در تن مقاتل غدار خون شود

زان بر فراخته شده رایات کارزار

[...]

مهستی گنجوی

آن دزد چون بود که به خانه درون شود

خانه ز بیم دزد ز روزن برون شود

خانه روان و دزد طلبکار خانگی

چون خانه رفت خانگی او را زبون شود

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مهستی گنجوی
سعدی

هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود

تا منتهای کار من از عشق چون شود

دل بر قرار نیست که گویم نصیحتی

از راه عقل و معرفتش رهنمون شود

یار آن حریف نیست که از در درآیدم

[...]

امیرخسرو دهلوی

هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود

تا حال من به عاقبت کار چون شود

خونریز گشت مردم چشمت چو ساقیی

کز دست وی قرابه می سرنگون شود

باران اشک خانه چشمم خراب کرد

[...]

صائب تبریزی

آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود

در دیده رشته های نگه جوی خون شود

لنگر درین محیط کند کار بادبان

دیوانگی ز سنگ ملامت فزون شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه