نوروز گشت و هر رگ ابری بهار را
دست نوازشیست بسر روزگار را
از بسکه داده باد صبا برگ گل بآب
هر موج گشته شاخ گلی جویبار را
تا جای واکنند کنون بهر گل زدن
از سر نهند اهل غرور اعتبار را
سودای داغ لاله اش از بس به سر زده است
زنجیر کرده اند ز رگ کوهسار را
هر سو گل پیاده به سیلاب آب و رنگ
نبود عجب ز پای درآرد سوار را
بالیده بسکه غنچه ز فیض هوا بخود
در تن نهفته چون دم زنبور خار را
بسیار چیده اند بخود رنگ و بوی گل
کو بی حمیتی که برد نام یار را؟
نزدیک شد که واشودش دل ز نوبهار
واعظ ز دور دیده غم روزگار را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و نشاط بهار اشاره دارد و به تغییرات طبیعی و دلانگیز این فصل پرداخته است. در ابتدا به نوازش باد و تازه شدن زندگی در بهار اشاره میشود. سپس از تأثیر باد صبا بر گلها و شکوفهها صحبت به میان میآید و لزوم قدرشناسی از این زیباییها بیان میشود. شاعر با توصیف گلها و غنچههایی که در اثر لطافت هوا بالغ شدهاند، به ارتباط انسان با طبیعت و عشق اشاره میکند. همچنین به محدودیتهای اجتماعی و غفلتهای انسانی در مقابل زیباییهای طبیعی پرداخته و در نهایت، واعظی را به تصویر میکشد که از دور شاهد غم و مشکلات روزگار است. در کل، شعر پاسخی به تحولات بهاری و تأمل در زندگی و عشق میدهد.
هوش مصنوعی: نوروز فرارسید و درختان و طبیعت با لطافتی که از باران و شکوفهها دارند به استقبال بهار رفتند، و این زیبایی، خود نوعی نوازش و محبت به روزگار است.
هوش مصنوعی: به دلیل وزش ملایم باد صبا، برگهای گل به درون آب روان افتاده و به همین خاطر شاخ و برگ گلها در جویبار شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: اکنون برای زیبایی و گلافشانی، افراد مغرور اعتبار خود را به کناری میگذارند.
هوش مصنوعی: شور و عشق عمیق او آنچنان در دلش غلیان کرده که گویی زنجیری بر رگهای کوهها بستهاند.
هوش مصنوعی: در هر جا که گلها در آب و رنگ جاری باشند، جای تعجبی نیست اگر سوار از روی آن پایین بیفتد.
هوش مصنوعی: غنچهای که به لطف و برکت هوا رشد کرده، به قدری پرورش یافته که مانند نیش زنبور، درون خود زیبایی و رازهای پنهانی دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم برای خود ظاهری زیبا و معطر درست کردهاند، اما هیچکس بیشرم نیست که نام محبوبش را بر زبان بیاورد.
هوش مصنوعی: به زودی دلش از خوشی بهاری شاد میشود و واعظ نیز از دور غم روزگار را میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز مهمان شده امشب بهار را
بیدار کن ز خواب به مضراب تار را
دی داد آفتاب سراغ از لب مسیح
در ناخن تو مرهم جان فگار را
بی ناله تو گر همه گیسوی دلبرست
[...]
روی تو سوخته است دل لاله زار را
در غنچه کرده است حصاری بهار را
برده است جستجوی تو آرامش از جهان
از کبک پای کم نبود کوهسار را
ظلم است شستن آیه رحمت به آب تیغ
[...]
از چاره عاجزم مژه اشکبار را
ساکن چه سان کنم؟ رگ ابر بهار را
نتوان ستردن از دل خون گشته داغ عشق
ناخن عبث مزن، جگر لاله زار را
دایم شمرده از دل روشن ضمیر خوبش
[...]
مانندگربهای که خورد بچگان خویش
خوردند دایگان بچهٔ شیرخوار را
عاشق به لذت لب نانی فروخته
هفتاد سال لذت بوس وکنار را
ای آتش از رخت به درون لاله زار را
صد داغ از بهشت تو بر دل بهار را
گر بر گل تو رخصت نالیدنش دهند
از شوق ناله جان به لب آید هزار را
خاری به دل خلیده مپندار بی جهت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.