... نی نی به بحر طبع مشو زانکه ترسمت

کشتی ز موج بحر نیابد ره کنار

ما را چو موج دیده بدنبال کشتی است

زین بحر موج زن که بکشتی کند گذار

بسیار دیده چشم که کشتی سوار بحر ...

... نام حزمش بنگارند اگر بر کشتی

روز طوفان شودش موج بدریا لنگر

گر نه از تیغش افتاده شرر در دل سنگ ...

... که شجر روید از دانه و دانه زشجر

آدم از جود تو موجود و تو نیز از آدم

که ثمر زاید از شاخه و شاخه ز ثمر ...

... ز چار سوی خوری لطمه های باد فنا

تو در میانه این چارموج کشتی وار

چو یکدرخت که بندد بچار سیل طریق ...

... چو عنکبوت متن بر سرای هر کس تار

ز موج حادثه چون بحرچین بجبهه مزن

ز برق نایره چون ابر خون ز دیده مبار ...

... هر آنچه زود سر آید مباش از آن غمخوار

چه شعله خاک نشین شد چه موج باد و چه آب

چه چشم واهمه بین شد چه رنگ نور و چه نار ...

... گرفت صفوه اخلاف و عنصر ابرار

بحار فیض چنان موج زد ز لطمه جود

که بر فکند گرانمایه گوهری بکنار ...

... سرو دمش چه نگاری چه میکنی جانا

چه افتاده ترا چیست موجب اینکار

جواب داد که وه وه ز عاقل دانا ...

... شبی چنانکه در آیینه سکندر گشت

زعکس آب خضر موج زن بسی انهار

که بار خواست مهین پیک وحی بار خدای ...

... سخن از جود تو میگفت مگر ابر بهار

بحر جوشید که این سلسله از موج من است

حرفی از عزم تو میراند مگر برق یمان ...

... بزن ای نوح یکی لطمه ز طوفان بلا

که کفت بحر و به شمشیر و سنان موج زن است

ای خلیلی که بود تیغ نزار تو سقیم ...

... خورشید شهود بی نقاب آید

دریای وجود موج زن گردد

یار آید و شهر را بیاراید ...

... صاحب سریر دولت بدوند و غایتند

در بحر موج خیز فنا کشتی نجات

بر آسمان فقر نجوم هدایتند ...

... ساری مانند سر در حرم و سومنات

جاری مانند بحر در کف موج و حباب

نوبت دولت زنید شاه مؤید رسید ...

... که ما با اینکه از صقع وجودیم

حباب و موج این دریای جودیم

بحق هرگز نکردیم این جسارت ...

... نهایت را رجوع اندر بدایت

مر این دریاست فیضش موج بر موج

مفیض اولیای فوج در فوج ...

... خدا را ناخدا کشتی مران در بحر طوفان زا

که کشتی هاست با موج در این دریا ز عاقل ها

روانند از پیت عشاق مشرق ها به مغرب ها ...

... جهان را بسته با یک مو چو کردم موشکافی ها

غمت را بود با دل ها شکایت ها ز موج خون

لبت از یک تبسم کرد دل ها را تلافی ها ...

... پاکتر ز آینه رخساره دریاست چه باک

بر سر موج اگر خار و خسی می آید

نیست کس عاشق آن شاهد یکتا حاجب ...

... دوبیت نغز به جان حفظ از این نصاب کنید

نصاب موج طباق است بیت بیتش را

به گوش هوش به از لؤلؤ خوشاب کنید ...

... کز فیض رب و دود آمد صلات ابد

زد موج بحر ولا بارید ابر بلا

ای تشنگان الصلا سوی فرات ابد ...

... همتی ای خواجه زوتر زی صلاح اندر شتاب

مملکت را چاره موج فتنه چون بر هم زند

کشتی نوح است فضیلت من تولی عنه خاب ...

... بنات کبری از سیم ساده هفت رکاب

بنات صغری مانند کشتییی کز موج

درون بحر شمالی فتاده در گرداب ...

... هر آنچه نفع تصور کنی در او گنجاست

ز قطره دیده نگردیده هیچ جنبش موج

که موج جنبش مخصوص بحر طوفانزاست

ز قطره ماهی پیدا نمی شود هرگز ...

... دری ز روضه ی رضوان به روی خلق گشود

سفینه ی نوح آسوده شد ز موج خطر

تن خلیل رها گشت از آتش نمرود ...

... نایب السلطنه با داد خدا داد آمد

بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج

کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد ...

... نه لعل عیسی جان بخشدش نه آب خضر

گر ازدحام فزونتر بود ز موج بحار

ور اجتماع فراوان تر از ربیع و مضر ...

... ز دست مرگ نیابد کسی مناص و مفر

که موج دریا شوید زمین ز پست و بلند

شرار آتش سوزد جهان ز خشک و ز تر ...