در منقبت و مدح حضرت خاتم النبیین و سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
نیم شب از بام دل اول و بانگ خروس
از گلوی مرغ عشق زد ملک العرش کوس
کرد بعرش وجود خسرو وحدت جلوس
غیبت شمس سما از فلک آبنوس
گشت سوید ای دل مطلع شمس الشموس
در دل ظلمت دمید از دل من آفتاب
آمد مست شراب آن پسر نوش لب
بر سر طالب فکند سایه بوقت طلب
سلطنت نیمروز داد بمن نیم شب
در طرب از جام عشق صافی مینای رب
زمزمه لا اله الا الله در طرب
از خم توحید ذات بر کف جام شراب
چونان کبک دری وقت خرامش بفر
کاخ مرا داد زیب چون دم طاوس نر
زلفش زاغی سیاه شسته بشاخ گهر
بیضه خورشید و ماه در زده زیر دو پر
خال چنو خون خشک لعل چو یاقوت تر
روی چو چشم خروس موی چو پر غراب
داد بمن بی سئوال خوردم فرمود نوش
آمد بانگ خدای زان لب و گفتم بگوش
هرگز نشنیده بود سامعه حق نیوش
این کلمات بدیع در نغمات سروش
جز عم لولو شکن لعلش گوهر فروش
لولوی من زود سیر گوهر او دیر یاب
جزع بدان باده ریخت لعل بدامن همی
گوهر در پای او ریخت بخرمن همی
عشق تجلی نمود از گهر من همی
من زدم از بیخودی بر من و ماتن همی
شد حجب کائنات صافی روشن همی
یعنی برداشت عشق از نظر من حجاب
بر سر هستی زدم پای بجز هو نبود
نیستی اوصاف ماست هستی جز او نبود
جز قد یک سرو راست بر لب این جو نبود
چندی چشمم گریست زین من و ما کو نبود
رسته بد از چشم من گرچه بجز مو نبود
موی چو از چشم رست چشم فرو ریخت آب
هر که بساحل فکند غائله شک و ظن
یافت ز بحر یقین گوهر دریای من
دل که خدا جوی شد کرد سفر از وطن
جان شد سر تا بپای رست از اوصاف تن
از خم وحدت کشید جام شراب کهن
بی لب و کام و دهن بی عدد و بی حساب
در همه بالا و پست غیر یکی دوست کو
هست خدا آشکار آنکه خداجوست کو
سرو بسی کشته اندانکو خودروست کو
آنکه درین جویبار سرو لب جوست کو
در بر من هر چه هست مغز بود پوست کو
باید افکند پوست دوست شود بی نقاب
کرده تجلی بذات از درو دیوار من
واتش خورشید اوست گرمی بازار من
در سر این چار سوق اوست خریدار من
نیست بجز عشق او کیش من و کار من
عاشقم و جاذبست حسن رخ یار من
عشق بحد کمال حسن بحد نصاب
ساقی وقت مناخیز که وقت دیست
خون بعروقم فسرد وقت کرامت کیست
موسم بهمن بکاخ فصل بهار میست
هر که نشد مست می مرده مطلق ویست
صاف حقیقت بیار دردی مرگ از پیست
آب زمستان مبر روی زمستان متاب
ایکه تمنا کنی دولت رو سوی فقر
باشد دریای جود قطره از جوی فقر
میشکند پشت شیر صولت آهوی فقر
پیچد دست قضا قوت بازوی فقر
باشد اگر طالبی بندگی کوی فقر
مکرمت بی زوال سلطنت مستطاب
سلطنت ار طالبست سلطان آنجا رود
خواهد دریا شود قطره بدریا رود
آنکه بود دردمند پیش مسیحا رود
بگذرد از خویشتن بی من و بی ما رود
پای بدولت زند یکه و تنها رود
تا در سلطان فقر احمد ختمی م آب
احمد مرسل کزوست سلطنت جزو و کل
رهسپر مستقیم راهنمای رسل
آنکه بمیزان اوست سنگ تمام سبل
جاری در خلق و امر ساری در خار و گل
مالک بالا و پست سیر عقول و مثل
سر حدوث و قدم شاه شهود و غیاب
سید امی که هست زنده بدو باب وام
سیر تمام نفوس در سیر اوست گم
سایه شبدیز او بر سر جبریل سم
هست دم رفرفش سر فلک پیر دم
صبح سعادت دمید ساقی سر مست قم
پشت مگردان ز صبح روی بگردان ز خواب
بنده مردی چنین عنصر کل چون عروب
مرد بری از زوال زن متعال از عیوب
طفل موالید را زادکش و نغز و خوب
شد ز وجوب آشکار کرد بامکان غروب
مغرب او در شمال مشرق او از جنوب
باز ز مغرب دمید شمس که زاد آنجناب
عقل نخستین بزاد زاد چو خیر الانام
هرگز نشنیده کس عقل بزاید ز مام
شد ز مشیت پدید سید فوق التمام
ساغر وحدت کشید کرد قیامت قیام
باده توحید نیست در خور مینای عام
عام چه داند که چیست سیرت اهل صواب
امت ختمی زدند تکیه بتوحید ذات
بی سر و بی پا شدند جامع جمع صفات
مردند از خویشتن پیشتر از این ممات
تا که شدندی یموت واقف سر حیات
ساری مانند سر در حرم و سومنات
جاری مانند بحر در کف موج و حباب
نوبت دولت زنید شاه مؤید رسید
ای ملکوت سما دولت سرمد رسید
کوس مسیحا مزن نوبت احمد رسید
از حد بحر وجود گوهر بیحد رسید
سید لاهوتیان فرد و مجرد رسید
از خودی خود کنید ای جبروت اجتناب
سید صاحبقران کرد ظهور از قریش
در جلو و اولیا از عقبش جیش جیش
طبل فنا زد کرب کوس بقا کوفت عیش
شعله زد از شرق ذات شمس حقیقت بطیش
زد در غرب خفا چرخ و سهاش و جدیش
خور بهزیمت کشید جانب مغرب رکاب
هستی چون حلقه ئیست ذات محمد نگین
جای نگین عرش ذات نقش نگین سر دین
حلقه زن مصطفی است حلقه حق الیقین
از جبروت سما تا ملکوت زمین
از خدم او بپاست این طبقات برین
این قبب بی ستون این خیم بی طناب
دید پس از نیستی دیده من ذات او
دست من از نفی من زد در اثبات او
هر که خراب از خودیست اوست خرابات او
نفی اضافات دل صیقل مرآت او
دل شه شطرنج ماست کون و مکان مات او
کون و مکان پاسبان دل شه مالک رقاب
این دل با این شکوه مظهر پیغمبرست
این علم لا مکان اختر پیغمبرست
مسند توحید ماست منبر پیغمبرست
این در دریای ژرف گوهر پیغمبرست
خلوت خاص خدا منظر پیغمبرست
صورت غیب الغیوب معنی فصل الخطاب
این قبسات حکم از شجر مصطفی است
سالک سینای مدح موسی سر صفاست
چرخ صفاهان دهر مشرق خورشید ماست
فیض الوهی پدید بیحد و بی انتهاست
با همه پایندگی در بر احمد فناست
با همه آبادیست پیش محمد خراب
داد ز اعیان ری ای شه ذو الاعتماد
گشت ازین قوم دون طهران شر البلاد
جز دل درویش نیست در همه کشور جواد
وحدت بی آب و رنگ کثرت بی اعتقاد
مشرک مطلق مرید منکر وحدت مراد
منتظر رحمتند خلق بعین عذاب
اسم امیر وجود رسم غلام عدم
بنده دنیای دون بر عدمستش قدم
سجده بت دیده ئی بین بوجوه عجم
صد بت در آستین روی بسمت حرم
از لبشان تا بناف خانه خدای صنم
از سرشان تا بپای خفتن جای دواب
هر که دل خویش را فتنه دیوان کنند
قافیه شد شایگان سجده دیوان کند
شاه چو خواهد که کار روی بسامان کند
گوهر پند حکیم سلسله جان کند
خاک در عدل را افسر کیوان کند
خانه توحید را سجده کند بوتراب
وحدت اگر شد پدید خلق مساوی شود
چون طبقات فلک محوی و حاوی شود
سیر تمام نفوس سیر سماوی شود
کفر بایمان رسد طی دعاوی شود
از کف سلطان عصر دریا وادی شود
از دل شاه زمین شیر کند اضطراب
کثرت اگر چیره شد چیره شود کافری
جان که بتوحید زاد گردد از ایمان بری
از جم دل دیو جهل دزدد انگشتری
مذهب جعفر شود دستخوش پادری
روی نهد در زوال حکمت پیغمبری
جیفه بت جان شود پیش که پیش کلاب
ای شه معراج سیر فرق مرا تاج ده
ذره بی مایه را پایه معراج ده
گوهر شاداب سر زان یم مواج ده
این خزف سوده را خاک بتاراج ده
رحم با شکسته کن فیض بمحتاج ده
دعوت اشکستگان زود شود مستجاب
زود شود مستجاب دعوت اشکستگان
خواهد فیاض صرف رستگی بستگان
کرد چو شاه وجود تقویت خستگان
رست ز مصر هوی موسی وارستگان
جست ز نیل خودی از اثر جستگان
ادهم فرعونیان خفت چو خر در خلاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشعار مولانا جلالالدین رومی است که به زبان عمیق و ایجاز، حالتی عارفانه و روحانی را توصیف میکند. در این اشعار، رومی به تأکید بر اهمیت عشق، وحدت و شناخت خدا پرداخته و به جستوجوی حقیقت و وجود مطلق میپردازد. او از عشق به عنوان راهی برای درک عمیقتر حقیقت و رهایی از قید و بندهای دنیوی یاد میکند. همچنین، با تصاویری زیبا از طبیعت و موجودات، به توصیف زیباییهای وجود میپردازد و در نهایت به حقیقت توحید و مقام پیامبر اسلام اشاره دارد. شعرها هم احساساتی عمیق و هم معانی فلسفی را با هم ترکیب کرده و الهام بخش seekers واقعی حقیقت هستند.
هوش مصنوعی: نیمهشب صدای خروس از گلوی مرغ عشق به گوش میرسد و در این هنگام، آسمان به آواز ملک العرش (نشاندهنده بزرگی و عظمت) پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: خسرو وحدت بر عرش وجود نشسته و در غیبت خورشید سما، نورش از آسمان چوب آبنوس میتابد.
هوش مصنوعی: ای دل، در سرزمینی برفی و سرد، آفتاب از دل تاریکیها طلوع کرده است و روشنی را به زندگیام بخشیده است.
هوش مصنوعی: آن جوان مست شراب به سوی کسی آمد و لب با شرابش را بر سر خواستار مسکوب کرد و در آن لحظه که درخواست میکرد.
هوش مصنوعی: در میانه روز، سلطنتی به من عطا شد که در نیمه شب در شادی به سر میبرم و از جام عشق روان، مینای خدا را مینوشم.
هوش مصنوعی: در حال نوشیدن شراب، طنین لا اله الا الله بر زبانم است و از خمرهی توحید وجود، سرمست و شاداب هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که کبک دری با ناز و خاص خود راه میرود، زیباییاش باعث میشود که کاخ مرا زیباتر کند، مانند دم طاووس نر که درخشان و دلرباست.
هوش مصنوعی: زلف او همچون پرندگانی سیاه و زیباست که در درختی مملو از جواهرات درخشان آویزان شدهاند، و این زیبایی به گونهای است که همچون دانههای خورشید و ماه زیر دو بالش درخشندگی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش مانند خالی است که خونی خشک شده بر روی آن نشسته است. لبهایش مانند لعل به سرخی هستند و صورتش به رنگ یاقوت میدرخشد. چشمانش شبیه چشمهای خروس و مویش به پر غراب است.
هوش مصنوعی: بدون هیچ سوالی به من دادند، فرمودند بنوش، صدای خداوند از آن لب شنیدم و گفتم که باید به گوش بسپرد.
هوش مصنوعی: هرگز صدای شگفتانگیز این کلمات زیبا را از گوش حق نشنیده بود.
هوش مصنوعی: تنها کسی که میتواند لولو را بشکند و به درون آن برسد، کسی است که در جستجوی گوهری است که به سختی به دست میآید. در واقع، لولوی من به آسانی سیر میشود، اما گوهر او به دست آوردنش زمانبر است.
هوش مصنوعی: جزع، از این باده سرخ رنگ به دامان خود ریخت؛ مانند اینکه جواهرات در پای او ریخته شده باشد.
هوش مصنوعی: عشق از عمق وجود من بروز کرد و من به خاطر دیوانگی و بیخبری، به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: عشق از نگاه من پردهای است که بر همهچیز میافکند و باعث میشود که کائنات در روشنایی و صفایی تازه نمایان شوند.
هوش مصنوعی: برای وجود زدم پا، جز عشق او نیست؛ نیستی هم ویژگیهای ماست، جز او هیچ وجودی نیست.
هوش مصنوعی: به جز قامت راست یک سرو که بر لب این جوی ایستاده، هیچ چیز دیگری نبود. مدتی است که چشمانم به خاطر جدایی ما و او گریست.
هوش مصنوعی: هرچند موی او جز یک رشته کوچک از چشمم دور شده، اما وقتی که از دیدگانم دور شد، اشک از چشمانم فرو ریخت.
هوش مصنوعی: هر کس که به ساحل (ایمان و یقین) پناه ببرد، دچار شک و تردید میشود، اما کسی که در عمق دریا (یقین) فرو رود، به گوهری ارزشمند دست مییابد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل بشر به دنبال خدا برود، سفرش از دنیای مادی آغاز میشود و تمام وجودش از ویژگیهای جسمانی آزاد میگردد.
هوش مصنوعی: از ظرف واحدی شراب کهنهای ریختند که نه نیازی به لب و دهان دارد و نه قابل شمارش و اندازگیری است.
هوش مصنوعی: در هر موقعیت و حالتی، تنها یک دوست وجود دارد و آن خداست. او آشکار است و هر کسی که به دنبال اوست، او را خواهد یافت.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و استقامت درخت سرو اشاره شده است. میگوید که بسیاری از دشمنان و آزارها سرو را کشتهاند، اما همچنان این درخت سرسبز و جوانمرد به حیات خود ادامه میدهد. همچنین اشاره به این دارد که درختی که در کنار جویبار قرار دارد، به خاطر آب و زندگی جاری در آن به رشد و سرزندگی خود ادامه میدهد. در واقع، این بیانگر قدرت و استقامت در برابر مشکلات است.
هوش مصنوعی: هر چه در وجود من هست، جوهر و حقیقت آن است، اما ظواهر و لایههای بیرونی باید کنار گذاشته شود؛ زیرا دوستی واقعی به تکاپو و صمیمیت نیاز دارد و نباید با نقابها پوشیده شود.
هوش مصنوعی: وجود من همچون آینهای است که تجلی نور او در آن دیده میشود. گرمای بازار من از حرارت خورشید او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: در این میدان زندگی، تنها چیزی که برای من ارزش دارد، عشق اوست. هیچ کس دیگری را به عنوان خریدار وجودم نمیپندارم و تمام توجه و تلاش من معطوف به اوست.
هوش مصنوعی: من به عشق خود نسبت به زیبایی چهره محبوبم عشق میورزم. این عشق به قدری کامل است که زیبایی او نیز در بالاترین حد خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، زمانی که خواب بیخبر من را میسوزاند، وقت آن است که به من توجه کنی، زیرا اکنون زمان بخشایش و کرامت است.
هوش مصنوعی: در فصل بهمن که نشانههای بهار آغاز میشود، هر کسی که در این شادی غرق نشده و حس شادابی را تجربه نکرده باشد، به نوعی از زندگی خالی است.
هوش مصنوعی: حقیقت را به وضوح نشان بده و درد جدایی را فراموش کن، از زندگی گذشته عبور کن و به جلو نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر آرزو کنی که نعمت به سوی فقر برود، بدان که دریاهای بخشش نیز تنها یک قطره از جوی فقر هستند.
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویرگری از ناتوانی و تسلط فقر بر انسانها میشود. در آن به این موضوع اشاره شده که فقر میتواند حتی قویترین و نیرومندترین افراد را نیز به زانو درآورد و به نوعی قضا و سرنوشت نامساعد، دست و پای انسان را میبندد و او را در تنگنای فقر قرار میدهد. تصویر آهو که در دامی گرفتار شده، نمادی از ضعف و آسیبپذیری در برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی است.
هوش مصنوعی: اگر کسی عاشق و مشتاق بندگی در آستانه فقر باشد، لازم است که این بندگی به او عزت و مقام واقعی بدهد که دائمی و بیزوال است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال سلطنت و قدرت باشد، باید بداند که برای رسیدن به آن باید به سراغ منبع اصلی آن برود. در این راه، اگر بخواهد به عظمت و بزرگی دست یابد، باید مانند قطرهای باشد که به دریا میپیوندد.
هوش مصنوعی: کسی که گرفتار درد و رنج است، به سراغ درمانگر میرود و از خود و دنیای خود فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: شخصی که به دامان قدرت و ثروت تکیه کرده و به تنهایی میرود، در نهایت به دروازهی فقر و نیاز میرسد.
هوش مصنوعی: احمد، فرستادهای که از او سلطنت جزئی و کلی آغاز میشود، راهنمایی مستقیم برای رستگاران است.
هوش مصنوعی: هر کسی با تواناییهای خود میتواند در زندگی و امور مختلف تأثیرگذار باشد، مانند آب که در همه جا جاری است و در هر جایی به شکل متفاوتی خود را نشان میدهد، چه در خار و چه در گل.
هوش مصنوعی: مالک هم در اوج و هم در پستترین مراحل، فکرها و اندیشهها را به حرکت در میآورد؛ مانند اینکه وجود آن سرآمدان و نبوغها، با ظهور و غیاب خود، شاه شاهان را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: سید، که زنده است، در حقیقت دروازهای است که تمام روحها در جستجوی او هستند و در مسیر او گم شدهاند.
هوش مصنوعی: سایه شبدیز او بر سر جبریل سم هست دم رفرفش سر فلک پیر دم سایه اسب تندرو او بر سر فرشته وحی مانند زهر است و دم نرم او به مانند دمی است که بر سر آسمان پیر میوزد.
هوش مصنوعی: صبحی خوش و پر برکت آغاز شده است. ای ساقی، از نوشیدنیات را به من بده، اما مرا از خواب و غفلت بیدار کن. نگذار که از زیباییهای صبح و زندگی روی برگردانم.
هوش مصنوعی: من بنده مردی هستم که تمام خصائص خوب را در خود دارد، مانند زنی که از هر عیب و نقصی به دور است و منزلت بالایی دارد.
هوش مصنوعی: کودکانی که به دنیا میآیند، به طرز زیبا و دلنشینی رشد میکنند و وجودشان به وضوح در زندگی نمایان میشود، مانند شبی که به آرامی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: خورشید در مغرب، با تابش خود از سمت شمال برافراشته میشود و در حالی که مشرق او از سمت جنوب میتابد، دوباره از مغرب آغاز به درخشیدن میکند. این یعنی آن بزرگوار دوباره ظهور میکند.
هوش مصنوعی: عقل اولیه زاده شده است، مثل بهترین موجودات، و هیچکس هرگز نشنیده که عقل از مادر به دنیا بیاید.
هوش مصنوعی: از اراده خداوند، پیشوای بینظیری ظهور کرد. او جام وحدت را به دست گرفت و قیام قیامت را به راه انداخت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نوشیدنی معرفت و یگانگی خداوند برای افراد عامی و معمولی قابل درک نیست. کسانی که در مسیر درست حرکت میکنند و به حقیقت نزدیک هستند، به معنای واقعی این نوشیدنی را میشناسند و درک میکنند. افراد عادی نمیدانند که این حالت و کیفیت چیست.
هوش مصنوعی: امت پیامبر اسلام به وحدت خداوند تکیه کردند و از ویژگیهای کثرت و پراکندگی رهایی یافتند. آنها در این راه به صفات کامل الهی دست یافتند و به یکپارچگی در جمع صفات الهی رسیدند.
هوش مصنوعی: پیش از این که به مرگ واقعی دچار شوند، از خود و زندگیشان بیخبر و مرده بودند. آنها در واقع در حالتی از بیحالی به سر میبردند و از معنا و حقیقت زندگی آگاهی نداشتند.
هوش مصنوعی: رود ساری مانند سر در حرم مقدس است و سومنات، در حالی که آب دریا مانند موج و حباب در کف دریا به جریان است.
هوش مصنوعی: زمان خوشبختی و موفقیت شما ای شاه بزرگ، فرا رسیده است. ای ملکوت، زمان حضور جاودانه و حکومت بیپایان شما است.
هوش مصنوعی: صدای مسیحا را نزن، زیرا اکنون نوبت احمد است. از عمق وجود، گوهری بینهایت و ارزشمند به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: سیدی که از دنیای مادی و خودخواهی جدا شده و به مرتبهای از وجود دست یافته، از شما میخواهد که از نمایش قدرت و عظمت خودداری کنید.
هوش مصنوعی: سید صاحبقران از قبیله قریش ظهور کرد و در جلوی او اولیا و بزرگان قرار دارند و از پشت سر او نیز مشغول به همراهی و احترام هستند.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر شگفتانگیزی از زوال و جاودانگی اشاره شده است. صدای طبل مرگ به گوش میرسد، در حالی که صدای ساز حیات نیز به گوش میآید. لذت زندگی همچون شعلهای از شرق، از حقیقت تابناک آفتاب بلند میشود و جلوهای از نور و وجود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در غرب، ستارهها و دوری آسمان به شکلی پنهان در آمدهاند و در این مسیر، نور خورشید به آرامی به سمت مغرب میرود.
هوش مصنوعی: هستی مانند یک حلقه است و وجود محمد مانند نگینی است که بر آن حلقه نشسته است. عرش خداوند هم جایی برای این نگین است و نقش این نگین به عنوان سر دین مشهود است.
هوش مصنوعی: حلقهزدن در اینجا به معنای پیوستن به دایرهای از حقیقت و یقین در جهان هستی است. در واقع، این عبارت اشاره به ارتباط عمیق و مسیر روحانی دارد که از تمام قدرتهای آسمانی تا دنیای مادی زمین جاری است و نشاندهنده وجود یک پیوند قوی بین عالم سما و زمین است.
هوش مصنوعی: از خدمت او باید مراقبت کرد، زیرا این طبقات (اینگونه نظام) بدون پشتیبانی هستند و این قبهها بدون ستونی و این خیمهها بدون طنابی در حال برپاییاند.
هوش مصنوعی: پس از اینکه وجودم ناپدید شد، چشمان من او را مشاهده کرد. او به من نشان داد که چطور میتوانم از نفی وجود خودم به بودن او پی ببرم و دستکم از طریق او وجود خود را اثبات کنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که تسلیم خودش شده و از درون خراب و ویران است، در واقع او به معنای واقعی خراب است. این ویرانی او به دوری از اضافات و زواید دل برمیگردد و میتواند روح و دلش را مانند آینهای صاف و روشن کند.
هوش مصنوعی: دل ما مانند صفحه شطرنج است و تمامی اتفاقات و عناصر دنیا، تحت کنترل و نظارت آن قرار دارد؛ این دل، صاحب و مالک همه چیزهایی است که در این میدان وجود دارد.
هوش مصنوعی: این دل با زیباییاش نماد پیامبری است و این دانش و آگاهی بدون حد و مرز، نمایانگر ستارهای از پیامبر است.
هوش مصنوعی: توحید و یکتاپرستی ما در مقام و منزلت خاصی قرار دارد و مشابه منبری است که پیامبر بر آن مینشسته است. این موضوع، در عمق و وسعتی چون دریا به ارزش و اهمیت پیامبر مربوط میشود.
هوش مصنوعی: تنهایی ویژه خدا، نمایانگر پیامبر است. حقیقتی که در پس پرده غیب قرار دارد، بیانگر نقطه پایانی در سخنان و مسایل مختلف است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه در اینجا بیان شده است، از درخت المعروف و شناخته شده پیامبر خود، یعنی مصطفی گرفته شده است. سالکانی که در مسیر حقیقت قرار دارند، به مانند کسانی هستند که در پای کوه سینا به ستایش موسی مشغول هستند و در این مدح و ستایش ایستادهاند.
هوش مصنوعی: صفاهان در دوران خود به عنوان مرکز شکوه و تمدن شناخته میشود و مانند خورشید در افق هستی میدرخشد. نعمتهای الهی در اینجا به طور گسترده و نامحدود آشکار است.
هوش مصنوعی: احمد با تمام جاودانگیاش به فنا میرود و محمد با وجود تمام آبادانیاش به ویرانی میافتد.
هوش مصنوعی: حاکم معتبر شهر ری از این افراد پست و فرومایه فریاد زد که طهران بدترین مکان است.
هوش مصنوعی: تنها دل درویش است که در تمام دنیا وجود دارد؛ در حالی که وحدت مثل جوهر بیرنگ و کثرت بدون ایمان است.
هوش مصنوعی: کسانی که به شدت به شرک و تفکیک عقاید پایبند هستند، به من اعتنایی نمیکنند و بر وحدت وجود باور ندارند. در عوض، همین افراد در انتظار رحمت الهی هستند، در حالی که خودشان در عذاب و رنج به سر میبرند.
هوش مصنوعی: نام امیر نشان دهنده وجود و حقیقت است، در حالی که رسم غلام نشانی از عدم و نداشتن است؛ بندهای که در دنیا به خاطر بیارزشیاش بر عدم ایستاده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی معنوی و قدرت عشق اشاره میکند. او به سجدهکردن در مقابل بتگونههایی که در چهرههای مختلف وجود دارند، اشاره میکند. این مفهوم میتواند به نمادهایی از زیبایی و عشق تعبیر شود که در دلهای مختلف وجود دارند. در واقع، شاعر به عشق عمیق و جاودانهای اشاره میکند که به سوی حرم و کانون مقدس هدایت میشود. این تصویرسازی نشاندهنده تعهد و وابستگی عاطفی به معشوق و زیباییهای معنوی است.
هوش مصنوعی: از لبهای آنها تا زیر شکم خانه محبوب است و از سرشان تا زیر پا جایی برای استراحت موجود نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را به وسوسهها و آشفتگیها بسپارد، خود را به سجده و تذلل در برابر آن وسوسهها میاندازد.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه بخواهد کارهایش را سامان بدهد، باید از راهنماییهای حکیمان بهرهبرداری کند و جان خود را وقف این کار کند.
هوش مصنوعی: زمین در عدالت، مانند تاجی بر سر آسمان است و خانهی توحید در برابر آن به سجده میافتد.
هوش مصنوعی: اگر وحدت در عالم به وجود بیاید، همه موجودات به یکسان و برابر خواهند بود؛ مانند لایههای آسمان که هم درون و هم برون دارند.
هوش مصنوعی: اگر همه انسانها به سمت حقیقت و معنویت حرکت کنند، بیگمان از انکار به ایمان و باورهای صحیح دست خواهند یافت.
هوش مصنوعی: به گفته شاعر، وقتی که قدرت و سلطنت به دست یک فرد بزرگ و دانا میافتد، آن فرد توانایی این را دارد که حتی ناامیدی و ترس را تبدیل به امید و شادی کند. یعنی او میتواند از دل سرما و سختی، شیرینی و موفقیت به وجود آورد.
هوش مصنوعی: اگر کثرت و زیادتی بر انسان غالب شود، او از ایمان خود دور میشود و به نوعی کافر میگردد، در حالی که اصل ایمان و توحید باید در زندگی او حاکم باشد.
هوش مصنوعی: دل دیوانه جهل مانند انگشتری در دستان مذهب جعفر میشود و به پای او افتاده است.
هوش مصنوعی: در زمان نابودی حکمت پیامبری، بیارزش و پست میشود روح انسان، پیش از اینکه موشها به آن حمله کنند.
هوش مصنوعی: ای پادشهی که در عرش آسمانها سفر کردی، به من که ناچیز و بیارزش هستم، ارزش و مقام معراج عطا کن.
هوش مصنوعی: جوهر درخشان و پرطراوت زندگیام را از این دریای متلاطم بگیر و این زبالههای بیارزش را به خاک بسپار.
هوش مصنوعی: با مهربانی خود، به نیازمندان کمک کن و به ندای آن کسانی که دل شکسته دارند، پاسخ بده. دعاهای آنها به زودی مستجاب خواهد شد.
هوش مصنوعی: دعای کسانی که در حال اشک ریختن هستند، به زودی مستجاب خواهد شد و بخشندهای که به آنها کمک میکند، بر مشکلات وابستگانشان غلبه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که شاه وجود به یاری خستگان برخواست، آنها مانند موسی از بند سرزمین هوی آزاد شدند.
هوش مصنوعی: جستجوی خود را از نیل آغاز کن، زیرا مانند فرعونیان، خوابآلود و ناآگاه هستی و مانند الاغ در گل و لای گیر کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.