گنجور

 
۴۷۴۱

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

... افگنده به جیحون فلک از وادی و شادم

کز پیچ و خم موج سرابم به در آورد

جان بر سر مکتوب تو از شوق فشاندن ...

... کز سر حد این دیر خرابم به در آورد

آن کشتی اشکسته ز موجم که تباهی

افگند در آتش گر از آبم به در آورد ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۲

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

... نهد نقش تو پیش روی و خود را نامه بر گیرد

خوشم گر استواری نیست همچون موج کارم را

که هر دم از شکست خود روانی بیشتر گیرد ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۳

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

... تا خاک کشتگان فریب وفای کیست

کاندر هزار مرحله موج سراب زد

رنگی که در خیال خود اندوختم ز دوست ...

... غم مشربان به چشمه حیوان نمی دهند

موجی که دشنه در جگر از پیچ و تاب زد

غالب کسان ز جهل حکیمش گرفته اند ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۴

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

... کاین را نسب به خرقه سالوس می رسد

خون موج زن ز مغز رگ جان ندیده ای

دانی که از تراوش کیموس می رسد ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۵

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

... تا افگنی چه ولوله اندر نهاد ما

کآیینه از تو موج پریزاد می زند

از جوی شیر و عشرت خسرو نشان نماند ...

... ممنون کاوش مژه و نیشتر نیم

دل موج خون ز درد خداداد می زند

خونی که دی به جیبم ازو خارخار بود ...

... غالب سرشک چشم تو عالم فرو گرفت

موجی ست دجله را که به بغداد می زند

غالب دهلوی
 
۴۷۴۶

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

... هیچ دانی این همه شور عتاب از بهر چیست

تا جگرها تشنه موج شکرخندش بود

نازم آن خودبین که ناید غیر خویشش در نظر ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۷

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

... بعد مردن مشت خاکم در نورد صرصرست

بی قراری می زند موج از سراپایم هنوز

تازه دور افتاده طرف بساط عشرتم ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۸

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

... سرشتش دوزخ ست و گوهر آتش

به سان موج می بالم به طوفان

به رنگ شعله می رقصم در آتش ...

غالب دهلوی
 
۴۷۴۹

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

... قطره خونی گره گردید دل دانستمش

موج زهرابی به طوفان زد زبان نامیدمش

غربتم ناسازگار آمد وطن فهمیدمش ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۰

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

بحر اگر موج زنست از خس و خاشاک چه باک

با تو زاندیشه چه اندیشه و از باک چه باک ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۱

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

... که آسان کرده دشوار من اندک

برآیی از نورد موج تشویر

نهی گر دل به گفتار من اندک ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۲

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

... طایر شوقم به دام انتظار افتاده ام

کار و بار موج با بحر است خودداری مجوی

در شکست خویشتن بی اختیار افتاده ام ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۳

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

... سرجوش گداز نفسم لای ندارم

خود رشته زند موج گهر گرچه من اکنون

جز رعشه به دست گهرآمای ندارم ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۴

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

... زخم جگرم بخیه و مرهم نپسندم

موج گهرم جنبش و رفتار ندانم

نقد خردم سکه سلطان نپذیرم ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۵

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

... چونست که در عرصه دهر اهل دلی نیست

در بحر کف و موج و حبابست و گهر هم

اسکندر و سرچشمه آبی که زلال ست ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۶

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

... گلم بر گوشه دستار زد دامن ز چیدن هم

بیا لطف هوا بنگر که چون موج می از مینا

گل از شاخ گلستی جلوه گر پیش از دمیدن هم ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۷

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

... تیغ تو نازد به سرفشانی عاشق

موج همی بالد از حباب شکستن

چیست دم وصل جان ز ذوق سپردن ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۸

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

... گرد پندار وجود از رهگذر خواهد نشست

بحر توحید عیانی موج زن خواهد شدن

در ته هر حرف غالب چیده ام میخانه ای ...

غالب دهلوی
 
۴۷۵۹

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

... بارگاهی به فراز سر کیوان زده ای

بنگر موج غباری و ز غالب بگذر

اینک آن دم ز هواداری خوبان زده ای

غالب دهلوی
 
۴۷۶۰

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

... غم را به تنومندی سهراب گرفتم

خود موج می از دشنه رستم چه کمستی

بیداد بود یکسره هشتن به کمر بر ...

غالب دهلوی
 
 
۱
۲۳۶
۲۳۷
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۲۶۳