ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸
... آن طوق دلفریب چو برقی است تابناک
وان اسب گام زن چو براقی است راهوار
در گردن براق فکند از پی تو برق ...
... از بهر شکر نعمت تو اهل این دیار
گر راه وحی بسته نگشتی به عهد ما
بیش آمدی به شان تو آیت ز صد هزار ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹
... با آنکه چرخ بوسه دهد بر رکاب تو
هرگز ز راه عدل نتابی عنان خویش
هرگز ندیده اند قرین تو بی قرین ...
... بر نظم مدحت تو فشاندی روان خویش
از سیستان به بست نکردی بسیج راه
سوی تو آمدی همه از سیستان خویش ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰
... جز غم ندید جان من از غمگسار خویش
گر چشم شوخ او نفکندی مرا ز راه
نفکندمی به بارگه عشق بار خویش ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱
... به شعر آتش من فخر باشد آتش را
وگرچه راه نداند به فخر و عار آتش
اگر نه آب فسرده ست و باد سرد شده ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹
... در جفا چون آسمانی ارچه داری حسن ماه
ننگری سوی وفا و نسپری راه وفاق
آسمان و ماه روی و رای مجدالدین بس است ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰
... مرا به شکر و بسد رسان ز بوسه و لب
مرا به سیم و سمن راه ده به ساعد و ساق
به دل چو چشمی و چشمم به روی تو محتاج ...
... ز سیر ظلم بماند ستاره سیار
ز راه زرق بگردد زمانه زراق
فرج دهند طمع را ز حسبه آلامال ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱
... آباد بر آن تیغ که بی دیده و دانش
می بیند و بی راه محق داند و باطل
گر نصرت از او خواسته بودی به همه حال ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲
... با لاله مرا بی لب لعل تو تعلل
بیمارم و جویم ز رخت راه تشفی
ناهارم و خواهم ز لبت وجه تناول ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷
... بی او نرسد خلق به اعزاز و به اجلال
جز وی ندهد راه به انعام و به اکرام
ای بار خدایی که ببخشید جهان را ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸
... سکندرش طلبید و خضر رسید به کام
اگر میانه او راه خشک یافت کلیم
ز بیم او پسر نوح کوه ساخت مقام ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸
... گفتم چرا مرا نرسانی به آرزوی
گفتا به آرزوت در این ماه نیست راه
گفتم سیه به رنگ گناه است زلف تو ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰
... هنر زخدمت الفاظ او نگردد دور
خرد به غایت اوصاف او نیابد راه
لب نیاز به اکرام او شود خندان ...
... رهی که حادثه بر من گشاد بسته شود
گرم به چشم تفضل نگه کنی یک راه
همیشه تا نشود طبع آب چون آتش
همیشه تا نبود حکم طوع چون اکراه
به طوع و طبع غلام تو باد دور فلک ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳
... قدر سخن چو لولو لالا کند همی
بیننده نی و راه چو بینا رود همی
داننده نی و کار چو دانا کند همی ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶
... هاروت نیستی غم زهره چرا خوری
دل را به راه حسن دلیل محبتی
جان را ز باغ عشق نسیم معنبری ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹
... عالمی در یک تن ار موجود باشد آن توی
ای عجب دانی که بیرون از نهایت راه نیست
در سخاوت از نهایت چون همی بیرون شوی ...
... از زمین آواز سایل نادراست ار بشنوی
گر روی بر راه انصاف از همه ارباب نظم
کس چنین خدمت نیاراید در این ردف و روی ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱
... سوی جحیم کشد دشمنیش چون عصیان
به خلد راه برد دوستیش چون تقوی
به شاخ همت او زن دو دست و واثق باش ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
... جان را به تحفه بوی گل و یاسمین دهد
پیش آیدم به راه و دهد بوسه بر زمین
لب پیش اوست بوسه چرا بر زمین دهد ...
... از بهر قاصدت که به جانم طمع کنی
دیده به راه و گوش به فرمان نهاده ام
مهر تو را که خازن خوبی جمال توست ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲
... زین همی نازد ولیش و زان همی سوزد عدوش
گر عدو خواهد که در راه خلافش دم زند
نم نماند در دهانش دم بگیرد در گلوش ...
... همچو نور از ماه و ماه از اختران تابنده شد
سروری از راه و رسمش مهتری از خلق و خوش
گرچه باقی نیست قدر و رتبتش را در جهان ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵
... آب است لفظ او و فصاحت سلاستش
بر بست راه فتنه و دعوی مناقبش
بگشاد بند کیسه معنی کیاستش ...
... ای بر زمین جلال تو چون ماه بر فلک
ای در علو محل تو همراه بر فلک
ماه شب چهارده پر نور گشت از آن ...
ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶
... میزبان چون تو نیابد نزد تو ز آن آمده است
نفس را شیطان همی از راه طاعت دور داشت
نزد ما روزه به قهر و قمع شیطان آمده است ...