گنجور

 
۳۵۶۱

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

... ندانم بام بستانت چه سان است

که زندان تو باری بوستان است

ولی بر بام این زندان ستاره ...

... که سحر صحن گردون بازدانم

که تافت از بیخ و بار هفت طارم

خروش و گریه طفلان انجم ...

... درین نه حقه بر هم چند تازند

هزاران بار برگشتند بر هم

یکی افزون نمی گردد یکی کم ...

... ترا با آفرینش نیست کاری

که باشی در همه عالم تو باری

تو را با حکمت یزدان چه کار است ...

عطار
 
۳۵۶۲

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل

 

... بگو تیمار دار کار این کیست

کجا شد برگ این و بار این چیست

جواب او چنین گفتند در حال

که این بارآورد طنگی به هر سال

کسی را دردسر گر هست و سخت است ...

... همه بر تو تو بر هیچی زهی کار

بگو چون است بر هیچ این همه بار

توی و تو نه آن طرفه معجون ...

عطار
 
۳۵۶۳

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

... نبینی هیچ مغز آنجا چرایی

شوی صد بار در دریا نگوسار

نیابی در و ریگ آری به خروار ...

... که نتوان گشت عمری در خرابی

درین گلشن اگر صد روی از بار

شود چون خار پشتی دستت از خار ...

... همای عالم ار سلطان نشان است

چو سگ باری کنون با استخوانست

نیابی آتشش بی آب خیزی ...

عطار
 
۳۵۶۴

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... که تا دستی درو مالم دمی من

چو هست و نیز می آید غم و بار

نه ونیزم همی آید غم کار ...

... ترا هم لقمه بی غم روانیست

برو تن در غم بارگران ده

بسی جان کن چو جان خواهند جان ده ...

... برو گر عاقلی نظارگی باش

وگر دیوانه ای یک بارگی باش

چو مقصودی نمی بینی ازین تو ...

عطار
 
۳۵۶۵

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

... سراسر یا جگر یا استخوان دید

جگر خود بود یکباره دگر خواست

که کار ما نیاید بی جگر راست

دل ما غرقه خون شد به یک بار

چه می خواهند زین مشتی جگر خوار

نه ما را طاقت بارگران است

نه ما را برگ بی برگی جانست ...

عطار
 
۳۵۶۶

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

... که چون بردی دل این بی خبر را

تگرگ و سنگ کردی بر تنم بار

شدی تو نیز با این کودکان یار ...

... درین ره صد هزاران سر چو گوییست

چه جای کار و بار و گفت و گوییست

اگر جان گویم اندر خون بماندست ...

عطار
 
۳۵۶۷

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... نشست از پای اما بر سر او

بدو گفتا که بهتر گردی این بار

مخور غم زین جوابش داد بیمار

که بهتر گشته گیرم ای خردمند

شکسته بار دیگر کونه ای چند

چه برهم می نهی چون آخر کار

فور خواهد فتاد از هم بیک بار

ز سود خود مشو خشنود دنیا ...

... کله نتوانی از گردون نگه داشت

مرا باری دل از گردون فرومرد

ز بس کس کو برآورد و فرو برد ...

... نگردد هیچ شامی شب پدیدار

که نه شب خوش کند شادی بیک بار

نگردد هیچ ماهی نو درین باب ...

عطار
 
۳۵۶۸

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

مگر می رفت استاد مهینه

خری می برد بارش آبگینه

یکی گفتش که بس آهسته کاری ...

... درین دولاب سیمابی چو بادی

بسا گلبرگ کز تب ریخت از بار

شد از تب ریزه تا کرمان بیک بار

چو بزتاچند خواهی بر کمر جست ...

عطار
 
۳۵۶۹

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

... سیه دل تر ز دیگی ای گنه کار

فرو گیر ای سیه دل دیگت از بار

برون شد دیگت از سر می ستیزی ...

عطار
 
۳۵۷۰

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... تو خاکی طبع چندین باد پندار

چو سر بنهی ز سر بنهی به یک بار

خوشی خود را غروری می دهی تو ...

عطار
 
۳۵۷۱

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

... بدارد مبتلا بر جای او را

اگر یک بار افزون خورده باشد

شکم را چار میخی کرده باشد ...

عطار
 
۳۵۷۲

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

... چنین گفت او که دوغ است این همه کار

مگس بر دوغ گرد آمد بیک بار

چه وادیست این که مادروی فتادیم ...

... غم بسیار و آنرا حاصلی نی

اگر از دیده صد دریا بباری

خدا داند که تو بر هیچ کاری ...

... که تا اشگی همی ریز بزاری

چو باران گرچه آن اشگست بسیار

بچشم کس ندارد هیچ مقدار ...

عطار
 
۳۵۷۳

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

... ببرده سیم و زر هر یک کناری

جهود اندر قمار آمد بیک بار

که تا در باخت آپخش بود دینار ...

عطار
 
۳۵۷۴

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقاله التاسعه عشر

 

... ز یک یک ریگ بیرون آی از پوست

ز یک یک ریگ اگر تو می کشی بار

بسی به زانک از کوهی بیک بار

هوا و کبر و عجب و شهوت و آز ...

عطار
 
۳۵۷۵

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

... چه ریزی آب روی خویش برخاک

عزیزا کاه برگی بار منت

گران تر آمد از صد کوه محنت

عطار
 
۳۵۷۶

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

... بدو دیوانه گفتا رخت بردار

که تو عاجزتری از من به صد بار

چو تو بر یک مگس فرمان نداری ...

عطار
 
۳۵۷۷

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل

 

... فرستادم یکی را زیر چه سار

که چندانی که بینی زیر چه بار

همه در دلو کن تا برکشم من

بود کانگشتری بر سر کشم من

کشیدم چند دلو بار از چاه

فراوان بار جستم بر سر راه

یکی سنگ سیه دیدم در آن خاک ...

عطار
 
۳۵۷۸

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۴ - الحکایه و التمثیل

 

... نهد خود را بدست خویش در گور

به هر چیزی که گرد آورد صد بار

به یک ره در میان گردد گرفتار ...

عطار
 
۳۵۷۹

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۵ - الحکایه و التمثیل

 

... دل آن کور مدبر کورتر شد

نمی دادش گل آن شیشه دل بار

که باشد خاک او زان شیشه گل زار ...

عطار
 
۳۵۸۰

عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقاله العشرون

 

... نه رخ در پیش او در خاک مالید

کنون باری شما را قدرتی هست

شبان روزی بدین سان حضرتی هست ...

... غم دیرینه دل باز می گوی

خوشی بگری چو باران در عتابی

مگر برخیزدت از دل حجابی ...

... ز خود دور و بدو نزدیک بودن

ازین بهتر چه کار و بار داری

که یک شب او بیدار داری ...

عطار
 
 
۱
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۶۵۵