گنجور

 
۳۵۰۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰

 

سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد

چار دیوار چمن از موج گل سرشار شد

آه از غفلت که عمرم در سیه کاری گذشت ...

... هر بلند و پست از جان سختیم هموار شد

موج گل در کوچه باغ از هر سو دیوار ریخت

در حنا امروز از گل پای هر دیوار شد ...

جویای تبریزی
 
۳۵۰۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲

 

... چه بیباکانه بر می داری از عارض نقابت را

مبادا زورقم طوفانی موج صفا گردد

چنان جویا ز بار کلفت خاطر بود سنگین ...

جویای تبریزی
 
۳۵۰۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۵

 

... گر شاهی از فقیری است دارد نمود بی بود

پست و بلند دنیا موج سراب باشد

در آینه ز شوق رخسار با صفایش

جوهر چو موج دریا در اضطراب باشد

هر قطره سرشکم گشته محیط آهی ...

... پوشیده کی بماند کلفت زصاف باطن

چینهای موج جویا بر روی آب باشد

جویای تبریزی
 
۳۵۰۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱

 

... دور از تو ذره ذره من دشمن همند

سوهان استخوان تنم موج خون بود

جام فلک تهی است مدام از می مراد ...

جویای تبریزی
 
۳۵۰۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸

 

... چشم در خون خفته داغ دلم آمد به یاد

جلوه گر شد موج تا در دیده ام با اضطراب

پرفشانی های مرغ بسملم آمد به یاد

جویای تبریزی
 
۳۵۰۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳

 

بس که گوهر بر کنارم چشم خون پالا فشاند

بی نیازیم آستین چون موج بر دریا فشاند

از شکفتن غنچه آب روی گلشن را فزود ...

جویای تبریزی
 
۳۵۰۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸

 

... عقده تن را کسی کز رشته جان واکند

فتح ابواب است در بدن کلید موج می

بر رخ احباب درهای گلستان واکند

جویای تبریزی
 
۳۵۰۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۳

 

... محرم لب گشت پیغام دل از سعی زبان

هرچه آرد موج از دریا به ساحل می دهد

کامیابست آنکه می بندد کمر بر مطلبی ...

جویای تبریزی
 
۳۵۰۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۵

 

... از شکست رنگ می ترسم که مینا بشکند

موج صاف لعلگون در ساغر زرین او

خار در پیراهن گلهای رعنا بشکند ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۰

 

... هفته دیگر تماشا کن سپر می افکند

شوخی حسن ترا نازم که از موج صفا

خار در پیراهن آب گهر می افکند ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۰

 

... پیمانه ای غبار غم از سینه می برد

موج شراب مصقل آیینه دل است

کز سینه زنگ کلفت دیرینه می برد ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۱

 

خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود

سبزه پشت لبش موج نسیم گل بود

لفظ و معنی در لبش با یکدگر جوشیده اند ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۴

 

... بلی این نخل چون برگش فرو ریزد ثمر بندد

فغان از موج خیز عشق کز دل تا سر مژگان

به طفل اشک صد جا ره ز خوناب جگر بندد ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵

 

... خوش رتبه ای به مردم خاموش داده اند

جویا چو موج بی سر و پایان راه عشق

دایم به لجه خطر آغوش داده اند

جویای تبریزی
 
۳۵۱۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۲

 

... همچو شاخ گل سراپای تو خندان ساختند

شکرین لعلت ز موج آب حیوان ساختند

نقل دندان ترا از شیره جان ساختند ...

... همچو صحرا از لباس آخر به دامان ساختند

موج رنگ سنبل و طوفان بوی مشک را

جمع آوردند و آن زلف پریشان ساختند ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۳

 

اشک ما موج شراب دل بود

آه ما دود کباب دل بود ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۷

 

... تکمه پیرهن غنچه گل وامی کرد

کافرم هرگز اگر موج به دریا کرده است

آنچه دور از تو تپش با دل جویا می کرد

جویای تبریزی
 
۳۵۱۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۳

 

گرچه از موج هوا چین بر جبین دارد بهار

‏ خرمی از شاخ گل در آستین دارد بهار ...

جویای تبریزی
 
۳۵۱۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۴

 

... هست از نامی من عاصی نگین را بسکه عار

سخت رنگین می نماید جلوه موج هوا

یا زمستی بال افشان گشته طاؤس بهار ...

جویای تبریزی
 
۳۵۲۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۱

 

شد دل دریا کنارم ته همین از چشم تر

موج قلزم گشته هر چین جبین از چشم تر

بسکه دارد در گره آهی جدا از هجر اوست ...

جویای تبریزی
 
 
۱
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۲۶۳