گنجور

 
۳۲۱

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

... مذهب ما اختیار بین آن دو است با اولویت جمع آن دو کار چه گویند مسح پا مطابق ظاهر قرآن است و غسل آن سنت

زیتون حکیم مردی را دید که بر ساحل دریایی سخت مهموم و محزون بود و بر دنیا تأسف همی خورد وی را گفت ای جوان اگر در اوج بی نیازی به دریایی بودی و کشتی ات بشکسته بود و نزدیک بود که هلاک شوی آیا آرزومند نبودی که هر چه داری از دست رود و نجا یابی گفت بلی

گفت حال اگر بر تمام دنیا سلطنت داشتی و اطرافیانت را همگی عزم قتل تو بود آرزومندی نبودی که با از دست رفتن تمام آنچه داری از ایشان خلاصی یابی گفت بلی گفت تو هم اکنون آن ثروتمندی و هم اکنون آن سلطان مرد از سخنان او رامش یافت ...

شیخ بهایی
 
۳۲۲

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

... سید شریف در حاشیه ی شرح تجرید گوید اگر پرسی راجع بدین کس چه گویی که وجود را با بودنش عین واجب داند و غیر قابل تجزیه و انقسامش بیند نیز گوید که وجود بر همه ی موجودات گسترده است

در آن ها ظاهر گشته و هیچ موجودی از وجود خالی نیست بل اشیاء عین وجود و حقیقت آن است اما با قیدها و امتیازات و تشخصات اعتباری از یکدیگر ممتاز است چنان که دریایی است که ظهورش ظهور امواج بسیار است با آن که چیزی جز حقیقت بحر در آن میان نیست

گویم این مقداری ورای قدر خرد است و خرد را جز با مجاهده و کشف در آن راهی نیست و مناظره ی عقلی بدان نرسد چه هر چیز بدانچه که بهر اوست میسر شود ...

شیخ بهایی
 
۳۲۳

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

... از سخنان حکیمان دانش اهل خود را فرا برد اگر اهل دانش فرابرندش بخل ورزیدن نسبت به علم در قبال نااهل ایفای حق علم است خط نیکو به حقیقت وضوح می بخشد

قلم درختی است که ثمرش معانی است و اندیشه دریایی است که مرواریدش حکمت است قلم زبان دست است و خودبینی آفت مغز

نادان دشمن خویش است چگونه تواند که دوست دیگری بود واجبات بنده را بیاد پروردگارش همی اندازد مال نهادنی سه چشمه ی اندوه است ...

شیخ بهایی
 
۳۲۴

رضی‌الدین آرتیمانی » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مَدح مولای متقیان علی علیه السلام

 

... بهر دلی که اثر کرده خنده بسیار

بغیر دیده خونبار هیچ دریایی

ندیده ایم که باشد همیشه طوفان وار ...

رضی‌الدین آرتیمانی
 
۳۲۵

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

... به منزل کی رساند مرد را همت چو لنگ افتد

تمنای گهر سرگشته ام دارد به دریایی

که در هر گام صد جا راه بر کام نهنگ افتد ...

نظیری نیشابوری
 
۳۲۶

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

... ما به چین زلف کشتی بر کنار آورده ایم

عشق دریایی است کش دیدار ساحل کرده اند

گرد خود گردم که بینم در هوای کیستم ...

نظیری نیشابوری
 
۳۲۷

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

... به مژگان ابر سیرابم بشارت کوه و صحرا را

که در هر قطره آب دیده دریایی دگر دارم

چه داند فهم کوته بال جولانگاه شوقم را ...

نظیری نیشابوری
 
۳۲۸

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - ایضا این قصیده در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان بن بیرام خان واقع است

 

... به غیر کشتی صلحش مجو پناه که هست

نتایج غضبش موج های دریایی

مکش ز طاعت او سر که سجده در او ...

نظیری نیشابوری
 
۳۲۹

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۵۳ - تجدید مطلع

 

... قماش دست زد شهروده ز من مطلب

متاع من همه دریایی است و یا کانی

ز بسکه لعل فشاندم بنزد اهل قیاس ...

عرفی
 
۳۳۰

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - نکوهش اهل ریا و ستایش علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام

 

... ز دیده اشک می خواهند وز دل ناله بی رنجی

متاع درد پندارند دریاییست یا کانی

نه هر جیبی کنداز خشک رود چای دریایی

نه هر اشکی کنداز موج خیز گریه طوفانی ...

فصیحی هروی
 
۳۳۱

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - مدح حسین‌خان شاملو

 

... خنجر مردان ز غیرت کوس تمساحی زند

پیکر گردان ز موج زخم دریایی کند

در نخستین موج کز آسیب او گردد سپهر ...

فصیحی هروی
 
۳۳۲

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

... مگو ز دیده که این قلزمیست خون آشام

ز دل مپرس که آن کشتی است دریایی

اگر مصاحبت خلق را ثمر این است ...

... همیشه در حرکت بودمی و مقصد نه

چو آن سفینه که باشد ز موجه دریایی

کنون که نوبت پیری ست نوکر شاهم ...

ابوالحسن فراهانی
 
۳۳۳

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

... آن سفینه نیست اشعار تو در وی مندرج

ژرف دریایی است سطر و نقطه اش موج و حباب

با ضمیر لاف میدانم نزد در حیرتم ...

ابوالحسن فراهانی
 
۳۳۴

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

من کرده ام از هر مژده یی دریایی

او ساخته بزم غیر را مأوایی ...

ابوالحسن فراهانی
 
۳۳۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

... به خود اندیشه ای کن تا چه خواهد بود حاصل ها

به دریایی که همچون نوح من افکنده ام لنگر

سفینه بر سر موجش بود تابوت ساحل ها ...

سلیم تهرانی
 
۳۳۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۷

 

... ز چشم تر که درین باغ آستین برداشت

که شد سفینه ی گل چون حباب دریایی

به آشنایی دیوانگان عشق سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۳۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا

کشتی از یک قطره می گردید دریایی مرا

چشم باز از پیش پا دیدن حجابم گشته است ...

صائب تبریزی
 
۳۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

 

در دل هر قطره آماده است دریایی مرا

هست در هر دانه ای دام تماشایی مرا ...

صائب تبریزی
 
۳۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷

 

... حباب آسا درین دریا به کف دارم سر خود را

من از تردامنی گردیده ام چون موج دریایی

خوشا ابری که سازد خشک دامان تر خود را

صائب تبریزی
 
۳۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵

 

... نظر گفتم دهم آب از عقیق او ندانستم

که دریایی کند آن گوهر سیراب کشتی را

ز تدبیر معلم دل کجا ساکن شود صایب ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۵