گنجور

 
۳۳۲۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸

 

... بسان غنچه مکتوب اسیران رنگ و بو دارد

ز موج آتشین بند نقاب شرم بگشاید

ز عکس چهره او دختر رز بسکه رو دارد ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵

 

... برده کشتی شکسته ها به کنار

موج هم ناخدایی ای دارد

انتقامی است بیزبانها ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

... نمی دانم خراب کیست کز یک قطره باران

کمان موج بر بازوی دریا زور می آرد

به گلزارم کشد شوق تو پندارد دلی دارم ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳

 

... هرکس که گشت گرد سری سرکجا برد

زنجیر موج باده شوریدگی بس است

دیوانه تو شیشه و ساغر کجا برد ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰

 

کی دل کلید راز به دست زبان سپرد

بحر گهر به موج کجا می توان سپرد

دود است گرد حمله ما در نبرد خصم ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲

 

... با غبار خاطرم گر آشنا گردد نسیم

موج نتواند سبک از روی دریا بگذرد

ابرکشت شعله دهقان پر پروانه است ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴

 

... سیر دارد گر نسیمی بی سلاسل بگذرد

موج را بیدست و پا تر می نماید اضطراب

کشتی بی لنگران از بحر مشکل بگذرد ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

گر آسمان زکینه دیرینه بگذرد

موج صفای سنگ ز آیینه بگذرد

گر از پل شکسته ز دریا توان گذشت ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۲۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶

 

... تا دهد نامه مستان به فراموشی غم

بال موج قدح از بال کبوتر گذرد

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

... حیرت چقدر گل که ز آغوش برآورد

در دیده صاحبنظران موج غبار است

سروی که سر از گلشن آغوش برآورد ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

... چراغ بخت اسیران به خواب می سوزد

نهفته در بغل موج عکس روی تو را

دلم به ساده دلیهای آب می سوزد ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱

 

... گرچه از رازش دل یک قطره بی آشوب نیست

محرم او همچو موج از خویش دامن می کشد

خوی حسن از عشق می داند گناه خود اسیر ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲

 

... سزای خانه به دوشی که صید منزل شد

سر حباب به فتراک موج دریا بست

سفینه ای که خطر بار صید ساحل شد ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴

 

... صید وحشی کی گرفت آرام تا بسمل نشد

موج دریا کی به کامش خنجر طوفان شکست

در محبت کشتی ما تشنه ساحل نشد

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

... گوهر مقصود می خواهی میندیش از خطر

موج طوفان را کلید گنج دریا کرده اند

ناله بیتابی در آتش سوختن بیطاقتی ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

... بیخوابی از فسانه ما جوش می زند

آب و گلش ز موج سراب است گردباد

آوارگی ز خانه ما جوش می زند ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۱

 

... گر سحاب از چشم تر خیزد ز فیض عشق اسیر

بحر را در شاخسار موج خس گل می کند

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۲

 

... خجلت کدام روز خرابم نمی کند

گردیده موج ساغر می سرنوشت من

افسون توبه منع شرابم نمی کند ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۳۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱

 

... کی به ساحل چون حباب از بحر گردانم عنان

موج طوفان گر به جای خانه زینم شود

گر نسازم تازه ایمان را به یاد او اسیر ...

اسیر شهرستانی
 
۳۳۴۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴

 

... بی خیالت کی دلم در سینه می گیرد قرار

چون صدف خالی شد از در موج ساحل می شود

هرکه پیش از نیستی گرد سبک روحی نشد ...

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۱۶۵
۱۶۶
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۲۶۳