گنجور

 
۳۱۶۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۹ - در مدح جوانی موفق الدین لقب که گویا سمت دبیری در عراق و خراسان داشته است گوید

 

... به خدمت تو چو دو پیکر است بسته میان

چه گر به راه سخن کژرو است چون خرچنگ

به مدحت تو همه تن زبان شده چو رباب ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۰ - در غزل است

 

... آن را که سرزنش کند از عشق گو هلا

پایی به راه درنه و دستی برآزمای

با خویستن به عشق تو گویم قوامیا ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۳ - در غزل است

 

پیوسته می سگالم تاخود کجایی ای جان

چشمم به راه باشد تا کی در آیی ای جان

آخر درآی روزی رازی بگوی با من ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۴ - در غزل است

 

... ای روز به روز فتنه باتو

در راه نهاده دوش با دوش

از شرم تو چون نگار دیوار ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۶ - در غزل است

 

... در حلقه زلف او وطن دار

در راه مراد تاختن کن

اسبان نشاط گام زن دار ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۸۰ - در غزل است

 

... جز غم ترکت ندارد ای جان

در راه فراق تو از آن لب

عاشق نفقت ندارد ای جان ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۴ - در توحید و منقبت و تخلص به مدح سید اجل شرف الدین محمد نقیب گوید

 

... کاین تاج و تخت ملت سلطان انبیاست

در راه غیب قاصد او جبرییل و بس

در شهر شرع شحنه او تیغ مرتضاست ...

... کز روی صدق با تو به جان مونس وفاست

در راه ماش ظاهر و باطن یکی شدست

نه با منش خیانت و نه با توش ریاست ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۸

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۵ - در موعظت و نصیحت و دعوت به خداپرستی و زهد در دنیا و رغبت به آخرتست

 

... چون سگ اصحاب کهف باتو بماند به غار

پای منه چونت نیست طاقت راه خدای

تیغ مکش چون نه ای مرد صف کارزار ...

... کان دل سنگیت هیچ برنگرفت اعتبار

وعده ایزد ز پس راه قیامت ز پیش

پای ز دامن بکش سر ز گریبان برآر ...

قوامی رازی
 
۳۱۶۹

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۶ - در مدح عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد بن احمداسترآبادی قاضی ری گوید

 

... بازکن دیده موحد وار در عالم نگر

کت کند در راه صنع ایزد تعالی رهبری

بامداد از هودج زرین چو بگشاید عروس ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۰

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۷ - در موعظت و نصیحت و دعوت به اعراض از دنیا و اقبال به آخرت گوید

 

... تو در جهان به حرص چنان سخت گشته ای

گر راه یافتی ز تو بگریختی جهان

فعل بد تو نیک نگردد به موعظت ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۱

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۸ - در موعظت و نصیحت و زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید

 

... فصیح وار دهی درسؤال گور جواب

ببند راه هوس برخرد که بردل تو

هزار در بگشاید مفتح الابواب ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۲

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۰ - در تأسف بر ایام جوانی و شکایت از عوارض پیری و درنصیحت و مناجات

 

... همه درد درماندگان را دوایی

ز توفیق در راه جان هم حدیثی

ز توحید در کوی دل همسرایی ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۳

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۱ - در اثبات صانع و توحید او و بیوفائی دنیا و یادآوری مرگ و موعظت و نصیحت گوید

 

... هر روزی آسیای سرما و روز مرگ

گویی که دید ما را در راه آسیا

ای در سر تو کبر و در ابروی تو غضب ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۲ - در موعظت و نصیحت و دعوت به زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید

 

... شاخ را گل بشکفاند جستن باد شمال

دل به ایمان کن قوی در راه طاعت نه قدم

سغبه زهد و ورع شو دور باش از قیل و قال ...

... مرغ بس عاجز بود کورا نباشد پر و بال

چند پویی بر در باطل به راه حق در آی

مانده ای بی ظل ایزد در بیابان ضلال ...

... خویشتن را هم به دست خویش کردی در جوال

برگ و ساز راه کن پیرا که وقت رفتن است

مرد عقبی شو مکن با اهل دنیا اتصال ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۳ - در موعظت و نصیحت گوید

 

... که تا خود را در آن ایوان سلیمان وار بنشانی

کمین سازان شهوانی ترا در راه و توزیشان

به عقل از جان نه آگاهی به شخص از جامه عریانی ...

... کنی موسی عمرانی به لشکرگاه ایمان در

ولی همراه موسی نیستی همکار ثعبانی

به ظاهر آیت خیری به باطن آلت شری ...

... نفیر از دست ما پیران که مردم را بریم از ره

رفیق جمع گمراهان دلیل راه نادانی

به ره گم کردن مردم همی چون نیک بندیشم ...

... به دست زاغ بفرستند منشور زمستانی

ز راه ریشخند و روی استهزا سخن گویی

اگر بینی یکی زین سهل جانب مرد سلمانی ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۴ - در توحید و زهد و موعظت گوید

 

... که گلها را کله سازند و بلبل را قبا باشد

کسی کز جهل و گمراهی به دل منکر بود حق را

سزای آتش و شمشیر و نفت و بوریا باشد ...

... به خرواران عطا باشد تو را با کمترین خلقی

چو در راه خدا آیی دو تا نانت سخا باشد

به دست چون تو بی عقلی نباشد قیمتی دین را ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۷ - در موعظت و نصیحت و تحذیر از دنیا و تذکیر مرگ و تصدیق حشر و نشر گوید

 

... که تا ازنیکنامیها جهان پرداستان بینی

نگردد راه و رسم تو بدین چندین عبارت ها

چه آن کز داستان خوانی چه این کز دوستان بینی ...

... ز بهر گرده تو است این که گرد خرمن گردون

چو گندم هر شبی انجم به راه کهکشان بینی

پس از دروازه فکرت نگر در آسیای دل ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۸

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۸ - در موعظت و نصیحت و ترغیب به اختیار آخرت بردنیا گوید

 

... زنده انگیزد ز خاک مرده اسرافیل وار

راه نیکان گیر تا گیری همه ملک بهشت

با بدان منشین و دوزخ را بدیشان واگذار ...

قوامی رازی
 
۳۱۷۹

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۹ - در عدل خدای تعالی و امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام و موعظت و نصیحت و مدح نقیب النقباء ری شرف الدین مرتضی گوید

 

... ز بغض ایزد اگر قفل نیست بر در تو

به راه دوزخ بر هفت در زنی مسمار

ز نار و جنت به الله که رنج و راحت نیست ...

قوامی رازی
 
۳۱۸۰

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۱ - در مدح خاتم الانبیاء «ص» و اهل بیت و اصحاب او و موعظت و نصیحت گوید

 

... بی نهایت ز ما سلام و دعاست

هرکه نه صید راه ایشان است

به یقین دان که کید دام بلاست

راه ایشان طلب که ملک دو کون

ذره آفتاب ایشان راست ...

... که ز بهر تو شد هر آنچه تو راست

راه آزادگان به مستی نیست

خالی از جهل و کبر و عجب و ریاست ...

... پای بر نفس اگر نهی زیباست

این چنین راه اگر توانی رفت

منزل جانت درگه مولاست

پی سلمان و راه بوذرگیر

که دوای تو درد بودرد است

مرد میدان عشق ایشانند

لیک در راهشان ریاضت هاست

عشق باید کت از تو بستاند ...

قوامی رازی
 
 
۱
۱۵۷
۱۵۸
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۰۲۲