آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
در راه نهاده دوش با دوش
از شرم تو چون نگار دیوار
خوبان همه ساکت اند و خاموش
از خلق مکن دریغ بوسه
اکنون که همی خرند بفروش
گفتند که بوسه ای به جا نیست
ای دوست نکو ببین و به کوش
گفتی که امروز گوش می دار
گر وعده خلاف کرده ام دوش
باور مکناد عاشقت را
کاین «ه» مسکین هست دست بر گوش
یاد تو خورد قوامی ار چند
یک باره ش کرده ای فراموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج عاشقان و احساساتی است که در دل دارند. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند که همه را تحت تأثیر قرار داده و باعث خاموشی و شرم خوبان شده است. او از دوش به دوش خود برای روز به روز فتنهانگیزی معشوق صحبت میکند و به زیبایی بوسه اشاره میکند که میتواند در زمانهایی که تنها هستند، به خوبی مورد استفاده قرار گیرد. در نهایت، شاعر به فراموشی معشوق اشاره کرده و نگرانی خود را از این وضع ابراز میکند.
هوش مصنوعی: آن نوار نازک و روشن که بر گوش ماه دیده میشود، ناشی از شب است و همچون زرهای بر آن قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: درد و غم عاشقان بیتاب و شکیبایی، برای کسانی که احساسی ندارند، غمی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو با من در سختیها همراهی میکنی و هر روز بر مشکلات و فتنهها میافزایی، مانند دو دوست که در کنار هم قدم میزنند.
هوش مصنوعی: از خجالت و زیبایی تو، همهی زیبا رویان مانند نقوش دیوار، ساکت و بیصدا هستند.
هوش مصنوعی: در حال حاضر که مردم شادابی و لذت را جستجو میکنند، از محبت و ابراز عشق دریغ نکن.
هوش مصنوعی: دوستان گفتند که در اینجا بوسهای جایز نیست، اما ای دوست، تو خوب ببین و تلاش کن.
هوش مصنوعی: گفتی امروز به حرف من گوش میدهی، اما اگر دیشب وعدهام را زیر پا گذاشتهام.
هوش مصنوعی: به عشق کسی اعتماد نکن، چرا که این "ه" ضعیف و ناتوان، فقط یک علامت است که بر روی گوش او قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است تو را یک بار فراموش کرده باشم، اما یاد تو حال من را به هم میزند و من همچنان به تو نیاز دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
میمون و مبارک است شاها
عزمت که جهان ازوست پر جوش
ای چتر تو را گرفته هر دم
از بهر شرف هوا در آغوش
در موج سپاه ذره فوجت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.