گنجور

 
۲۸۰۱

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - منظوم شد این وقت توجه به مدینه

 

... آب او خوش خاک او دلکش هوایش دلگشای

لاله صحرای او بر چهره گل داغ نه

سبزه اطلال او بر جعد سنبل مشکسای ...

جامی
 
۲۸۰۲

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مرثیه برادر است این

 

... احوال ناروانی آن نارون بپرس

چون شمع لاله بزم فروز چمن شود

زان شمع نوربخش به هر انجمن بپرس ...

جامی
 
۲۸۰۳

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - کرده در اینجا بیان معرفت صوفیان

 

... سبزه او موافق سنبل

لاله او معانق ریحان

نه در او اعتدال باد بهار ...

جامی
 
۲۸۰۴

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در لباس مجاز گفته شده است

 

... بی تو هر جا سرشک خون ریزم

لاله خون چکان دمد ز زمین

نتوان غره شد به دولت وصل ...

جامی
 
۲۸۰۵

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

از سبزه به صحرا نگر ای لاله عذار

هر جا به خط سبز الفی کرده نگار ...

جامی
 
۲۸۰۶

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷۳

 

ای لاله دلسوخته دامن چاک

داری رخی از داغ درون آتشناک ...

جامی
 
۲۸۰۷

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

 

ای برده غمت شادی صد ساله ز دل

هرگز نرود داغ تو چون لاله ز دل

روزی که به دل داغ تو با خاک برم

لاله ز گلم برآید و ناله ز دل

جامی
 
۲۸۰۸

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

بساط سبزه فکندند کوه و صحرا را

ز لاله آرزوی جام تازه شد ما را

کجاست ساقی گلرخ که رنگ لاله دهد

به بزم گل ز می لعل جام مینا را ...

جامی
 
۲۸۰۹

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

سرود مجلس درد است آه و ناله ما

حباب خون جگر لاله گون پیاله ما

به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان

به روغن است فتاده ز تو نواله ما

به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم

قد تو سرو بس و عارض تو لاله ما

فسرده بر رخ ما اشکهاست از دم سرد ...

جامی
 
۲۸۱۰

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

... نی گرد و نی گل است نه سایه نه آفتاب

در کوه جام لاله پر از شبنم سحر

در دشت فرش سبزه تر از رشحه سحاب ...

جامی
 
۲۸۱۱

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

... نیست در بادیه عشق نظر لیلی را

جز بر آن لاله که با داغ دل مجنون رست

گر کشم بی تو ز بدبختی خود صد سختی ...

جامی
 
۲۸۱۲

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

لاله بین در بیستون چون غرق خون افتاده است

گویی ازکان آتشین لعلی برون افتاده است ...

... روزم از بی مهریت شب گشت و آن شب را شفق

بر رخ زردم سرشک لاله گون افتاده است

بار هجران تو چون سنجم که این بار گران ...

جامی
 
۲۸۱۳

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

غنچه همچون دهان تنگ تو نیست

گل چو رخسار لاله رنگ تو نیست

سینه ام را به غمزه ریش مکن ...

جامی
 
۲۸۱۴

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

... کان چشم که بینا نه به جانان بود اعمی ست

لاله کند ایما که می عشق کشیدن

زان جام که نبود به میان دست کس اولی ست ...

جامی
 
۲۸۱۵

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

با داغ تو چو لاله دلم خویش برآمده ست

داغ توام ز باغ کسان خوشتر آمده ست ...

جامی
 
۲۸۱۶

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

... خونین کفنان بس که به دل داغ تو خیزند

در حشر شود لاله ستانی سر کویت

گر زانکه بجویی دل ما را نه غریب است ...

جامی
 
۲۸۱۷

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

... قدسیان را شده از ناوک آهم سپر است

چون شوم خاک شود لاله ستان تربت من

زین همه داغ کزان لاله رخم بر جگر است

حلقه در گوش همه ساده رخان خواهد کرد ...

جامی
 
۲۸۱۸

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

... می رود دامن کشان چون گل بهاران وین همه

لاله و نسرین به باغ از دامن او خاسته ست

کی شود سوز قتلیش کشته زیر تیره خاک ...

جامی
 
۲۸۱۹

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

... زنند چشمکت آن لمعه ها ز جنبش باد

که خیز دیده عبرت گشا به لاله و خید

به لاله بین که چه سان داغ بر جگر دارد

که نیست ساغر عشرت به دست او جاوید ...

جامی
 
۲۸۲۰

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

... ز غنچه مرغ چمن را بود هزار گشاد

ز سرو و لاله تماشای قد و روی تو کرد

چو باغبان به چمن چشم اعتبار گشاد

نهاد بر جگر لاله داغ چون سوسن

زبان به وصف تو بر طرف لاله زار گشاد

بغیر یار ندیدم درون پرده کسی ...

جامی
 
 
۱
۱۳۹
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۱۴۳
۳۶۲