آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاسته ست
چاک جیب غنچه از پیراهن او خاسته ست
می رود دامن کشان چون گل بهاران وین همه
لاله و نسرین به باغ از دامن او خاسته ست
کی شود سوز قتلیش کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
چون تواند عاشق از طوق وفایش سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست
چشمه چشمه زخم تیرش بر تن من گشته چشم
هرکجا گردی ز راه توسن او خاسته ست
شهر پر غوغا شده ست از فتنه مردم کشان
این همه فتنه زچشم پر فن او خاسته ست
از شکاف سینه جامی می کشد هر لحظه آه
آتشی دارد که دود از روزن او خاسته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی شود سوز قتیلت کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
چون تواند عاشق از طوق وفایت سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.