سرود مجلس درد است آه و ناله ما
حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان
به روغن است فتاده ز تو نواله ما
به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم
قد تو سرو بس و عارض تو لاله ما
فسرده بر رخ ما اشکهاست از دم سرد
مباد آفت برگ گل تو ژاله ما
به گرد کعبه چه گردیم چون نشد ز ازل
بجز حوالی دیر مغان حواله ما
کهن قباله رندیست دلق ما که زدند
ز داغ جرعه بتان مهر بر قباله ما
به پیش نظم تو جامی ز نثر خود خجلیم
ز نوک کلک تو یک حرف و صد رساله ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و احساسات عمیق عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر از غم و اندوه خود در عشق سخن میگوید و به زیبایی محبوبش اشاره میکند. او خود را در محفل عشق مانند شمعی میبیند که به شعلهور بودن کلام محبوب امید دارد. شاعر از زیباییهای طبیعت، مانند سرو و لاله، بهره میبرد تا قد و جمال محبوبش را توصیف کند. همچنین، او به حسرتها و اشکهایش به خاطر جدایی و ناکامی در عشق اشاره میکند و در نهایت از ناتوانی خود در برابر هنر و بیان محبوب صحبت میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که چه احساسی در مجلس حاکم است. ما در حال بیان درد و اندوه خود هستیم، و آنگاه از درد جانسوز خود به شیوهای شاعرانه سخن گفته میشود، بهطوریکه اشکهایمان همچون حبابهایی از خون دل، مانند گل لالهای درون پیالهای هستند. این تصویر نشاندهنده عمیقترین احساسات و رنجهای ماست.
هوش مصنوعی: در محفل وصال تو مانند شمعی هستیم و زبان ما همچون روغن نرم و دلپذیر است، زیرا نعمت و لطف تو به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: در باغ میخواهیم از زیبایی سرو و لاله لذت ببریم، زیرا قامت تو مانند سرو و چهرهات چون لاله است و برای ما بسنده است.
هوش مصنوعی: بر چهرهمان اشکها ریخته و از سرمای نارسایی است، مبادا که گل تو در چکیده ما به پژمردگی بیفتد.
هوش مصنوعی: چرا دور کعبه بگردیم وقتی از آغاز سرنوشت ما فقط به دور دکان مغان (شرابفروشی) گره خورده است؟
هوش مصنوعی: در قدیم، ما برگهای داریم که نشاندهنده زندگی رندانه ماست و بر روی آن، نشان عشق و تندی شراب معشوقان نقش بسته است.
هوش مصنوعی: من در برابر زیبایی نظم تو، از نثر خود شرمندهام. یک کلمه از قلم تو ارزش صدها نوشته را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبالب است ز خون جگر پیاله ما
دم نخست چنین شد مگر حواله ما
بر آستان تو شبها رود که مردم را
به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما
ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت:
[...]
ز روی لطف بکن بوسهای حوالۀ ما
همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما
[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما
همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما
چو دور جام وصالش به کام ما نبود
[...]
دلا رسیده به جایی کمند ناله ما
که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما
به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد
که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما
به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع
[...]
ز عمر باج ستاند می دو ساله ما
به آفتاب شبیخون زند پیاله ما
ز بی قراری ما دردسر کشد بالین
شبی که دختر رز نیست در حباله ما
ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم
[...]
اگرچه خدمت مسجد نشد حواله ما
چراغ میکده روشن شد از پیاله ما
به سنگ خاره چه میکرد بازوی فرهاد
نمیگشود اگر راه تیشه ناله ما
ز عکس چهره ما زرد شد رقم ور نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.