لاله بین در بیستون چون غرق خون افتاده است
گویی ازکان آتشین لعلی برون افتاده است
نی غلط کردم که از سوز درون کوهکن
شعله در دامان کوه بیستون افتاده است
چون رهم از زلف مشکینت که در هر حلقه اش
صد دل دانا به زنجیر جنون افتاده است
روزم از بی مهریت شب گشت و آن شب را شفق
بر رخ زردم سرشک لاله گون افتاده است
بار هجران تو چون سنجم که این بار گران
از ترازوی قیاس من فزون افتاده است
دل که می تابد بر او رویت ز راه دیده هست
خانه ای کز روزن آن مه درون افتاده است
طوقداران غمت گردنکشان عالمند
در میان آن همه جامی زبون افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است
همچو داغ لاله، نان ما به خون افتاده است
تا تو رفتی کار صبرم با جنون افتاده است
داغ دل چون لاله در گرداب خون افتاده است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.