گنجور

 
۲۶۴۱

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - مطلع دوم

 

... زین راست تر به باغ بقا عرعری ندارم

شمشیر اوست شاه ظفر ز آن به چرخ گوید

کالا بنات نعش تو هم بستری ندارم ...

خاقانی
 
۲۶۴۲

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در شکایت از روزگار و مدح پیغمبر بزرگوار و یاد از کعبهٔ معظمه

 

... وز صور آه بر فلک آوا برآورم

چون طیلسان چرخ مطرا شود به صبح

من رخ به آب دیده مطرا برآورم ...

... رخ را وضو به اشک مصفا برآورم

قندیل دیر چرخ فرو میرد آن زمان

کان سرد باد از آتش سودا برآورم ...

... سر ز آن سوی فلک به تماشا برآورم

چون در تنور شرق پزد نان گرم چرخ

آواز روزه بر همه اعضا برآورم ...

خاقانی
 
۲۶۴۳

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - هنگام حبس در عزلت و قناعت و تخلص به مدح خاتم انبیاء

 

... طوفان به هفت رقعه ادکن درآورم

از کشت زار چرخ و زمین کاین دو گاو راست

یک جو نیافتم که به خرمن درآورم ...

... کز هر دو برگ عنبر و لادن درآورم

چون چرخ سرفکنده زیم گرچه سرورم

آغوش از آن به خاک فروتن درآورم ...

... نحلم که روزی از گل و سوسن درآورم

چون قوتم آرزو کند از گرم و سرد چرخ

بر خوان جان دو نان ملون درآورم ...

خاقانی
 
۲۶۴۴

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - در شکایت و عزلت

 

... به جان زین خراس فنا می گریزم

از آن چرخ چون باز بر دوخت چشمم

که باز از گزند بلا می گریزم ...

... ازین دیر دار الزنا می گریزم

وباخانه ای چرخ و خلقی ز جیفه

هلاک است ازان از وبا می گریزم ...

خاقانی
 
۲۶۴۵

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - در دل‌تنگی و شکایت از روزگار و خوش‌دلی از گوشه‌گیری و قناعت

 

... نسبت جور به دوران چکنم

چرخ چون چرخ زنان نالان است

دل ز چرخ این همه نالان چکنم

چرخ را هر سحر از دود نفس

همچو شب سوخته دامان چکنم ...

... شغل سگ ساری و دستان چه کنم

چیست جز خاک در این کاسه چرخ

طعمه زین کاسه گردان چکنم ...

خاقانی
 
۲۶۴۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۲ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز

 

... تا در دم شیر نان ببینم

گو چرخ مکن ضمان روزی

همت بدل ضمان ببینم ...

... روز آخور و شب ستان ببینم

نه چرخ ز قلزم کف شاه

مستسقی ده بنان ببینم ...

... نقش رخ آبدان ببینم

گر بر سر چرخ شد حسودش

هم در بن خاکدان ببینم

کرکس که به مکر شد سوی چرخ

بر خاک چو ماکیان ببینم ...

... چون گاو زمین جبان ببینم

از ماه درفش تو مه چرخ

سوزان چو ز مه کتان ببینم ...

خاقانی
 
۲۶۴۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - در مرثیهٔ نصرةالدین ابوالمظفر اصفهبد کیالواشیر

 

... برگت طلبم نوات جویم

ای چرخ شریف کش که دونی

جان را دیت از دهات جویم ...

خاقانی
 
۲۶۴۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - در شکایت و عزلت و تخلص به نعت پیامبر بزرگوار

 

... همی بارم ز خاطر سلوی و من

اگر ناهید در عشرتگه چرخ

سراید شعر من بر ساز ارغن ...

... مرا در پارسی فحشی که گویند

به ترکی چرخشان گوید که سن سن

چو من لاحول کردم طاعنان را ...

خاقانی
 
۲۶۴۹

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - خاقانی درجواب ابوالفضایل احمد سیمگر گوید

 

... ناقه همت به راه فاقه ران تا گرددت

توشه خوشه چرخ و منزل گاه راه کهکشان

هم چنین بازی درویشان همی زی زانکه هست ...

... نیست اندر جامه ازرق حفاظ و مردمی

چرخ ازرق پوش اینک عمر کاه و جان ستان

چند نالی چند ازین محنت سرای زاد و بود ...

خاقانی
 
۲۶۵۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - مطلع سوم

 

... گلبن کن دید کرد مدحت شاه امتحان

شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ

خواند به دوران او شروان را خیروان ...

... گوشه و خوشه بساخت از پی مجد و ثنا

گوشه عرش از سریر خوشه چرخ از بنان

دولت و صولت نمود شیر علم های او ...

... ناشده انگور می سرکه شد اندر زمان

چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود

چو ز گشاد تو رفت چوبه تیر از کمان ...

... چون یکی از وی گسست کژ شود او بی گمان

گرچه بدون تو چرخ تاج و نگین داد لیک

رقص نزیبد ز بز تیشه زنی از شبان ...

خاقانی
 
۲۶۵۱

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - مطلع سوم

 

... آبی زره دارد و آتش سنان

چرخ مرا وقت ثنای تو گفت

تیر ملک نطق ستاره فشان ...

... وین همه در وصف تو گفتن توان

ای به وفای تو میان بسته چرخ

وز تو هدی را مدد بیکران ...

خاقانی
 
۲۶۵۲

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - در مدح ملک الوزراء زین‌الدین دستور عراق

 

دوش چو سلطان چرخ تافت به مغرب عنان

گشت ز سیر شهاب روی هوا پر سنان ...

... یافت ز انجم فروغ انجمن کهکشان

گشت چو جنت ز نور قبه چرخ از نجوم

شد چو جهنم به وصف دمه ارض از دخان ...

... کوست به تاثیر سعد صورت معنی و جان

مفتی کل علوم خواجه چرخ و نجوم

صاحب صدر زمان زیور کون و مکان ...

... چون رخ و اشک عدوت از شفق شام و صبح

کاشته در باغ چرخ معصفر و زعفران

دشمن تو کی بود با تو برابر به جاه ...

خاقانی
 
۲۶۵۳

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - در مذمت مغرضان و حسودان

 

... کردند پوستین و نکردم عتابشان

ایمه جوابشان چه دهم کز زبان چرخ

موتوا بغیظکم نه بس آید جوابشان ...

خاقانی
 
۲۶۵۴

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بی‌طمعی

 

... بر گردهای ناموران گردهای نان

نانم نداد چرخ ندانم چه موجب است

ای چرخ ناسزا نبدم من سزای نان

بر آسمان فرشته روزی به بخت من ...

خاقانی
 
۲۶۵۵

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - درستایش اصفهان

 

... دست مسیح است سرمه سای صفاهان

چرخ نبینی که هست هاون سرمه

رنگ گرفته ز سرمه های صفاهان ...

... بر سر این حکم نامه مهر نبندد

پیر ششم چرخ در قضای صفاهان

کرد لبم گوش روزگار پر از در ...

... هم قصبه گل شکر فزای صفاهان

سنبله چرخ کو مساحی معنی

دانه دل ساید آسیای صفاهان ...

خاقانی
 
۲۶۵۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - در مرثیهٔ قدوة الحکماء کافی‌الدین عم خویش

 

... کز فلک زین صعبتر ماتم نخواهی یافتن

از وفا رنگی نیابی در نگارستان چرخ

رنگ خود بگذار بویی هم نخواهی یافتن ...

... زو فقع مگشای چون محکم نخواهی یافتن

دهر گو در خون نشین و چرخ گو در خاک شو

چون ازین و آن وجود عم نخواهی یافتن ...

... هفت خوان عقل را رستم نخواهی یافتن

چرخ طفل مکتب او بود و او پیر خرد

لیکن از پیران چنو معظم نخواهی یافتن ...

خاقانی
 
۲۶۵۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح شروان شاه منوچهر

 

... شیر دلان را ز جزع داغ نهی بر سرین

جلوه گر توست چرخ و اینک در کوی تو

می دود از شرق و غرب آینه در آستین ...

خاقانی
 
۲۶۵۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - مطلع دوم

 

... هست کف شهریار گوهر دریا یمین

چرخ به هرسان که هست زاده شمشیر اوست

گربه بهر هر حال هست عطسه شیر عرین ...

خاقانی
 
۲۶۵۹

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح ابوالمظفر شروان شاه

 

... خسرو مشرق جلال الدین که برق خنجرش

هفت چشم چرخ خضرا برنتابد بیش از این

ایزد از تیغش پی مالک جحیمی نو کند ...

... از کرم کابین عذرا برنتابد بیش از این

تیر چرخ از نیزه وش کلک سپر افکند از آنک

هیچ تیغی نطق هیجا برنتابد بیش از این ...

خاقانی
 
۲۶۶۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - مطلع سوم

 

... هست لسان الحمل صورت سوهان او

چرخ مقرنس نمای کلبه میمون اوست

نعش فلک تخت هاش قطب کلیدان او

رنده مریخ رند چون شودش کند سر

چرخ کند هر دمی از زحل افسان او

در حق کس اره وار است نیست دو روی و دو سر ...

خاقانی
 
 
۱
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۴۹۲