اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۶ - داستان شاه روم و دخترش
... به کامش همه کشور روم رام
بدش دختری لاله رخ کز پری
ربودی دل از کشی و دلبری ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
... زمانه برافکنده مشکین کمند
دو لب همچو بر لاله گرد عبیر
تو گفتی که حورا بدش داده شیر ...
... ز بالا و از فر و اورنگ او
شکیبایی از لاله رخ دور شد
هوا در دلش نیش زنبور شد ...
... هوا کرد جانش به زندان مهر
شد از بام لاله زریری شده
دونوش از دم سرد خیری شده ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب
... یکی جام زرین به کف پر نبید
چو لاله می و جام چون شنبلید
نهفته به زربفت رومی برش ...
... به رویش بر از بسد در پوش
همی ریخت بر لاله شکر ز نوش
نشستند و بزمی نو آراستند
به می یاد یکدیگران خواستند
بلورین پیاله ز می لاله شد
کف می کش از لاله پر ژاله شد
سپهدار گفتا سپاس از خدای ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۴ - جنگ شاه کابل با زابلیان وشکسته شدن اثرط
... یکی را نگون و یکی را ستان
زبس خون خسته زمی لاله زار
وز آن خستگان خاسته ناله زار ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
... زنم تیغ چندان که از جوش خون
رخ قیر گون شب کنم لاله گون
شب تار وشبرنگ در زیر من ...
... دل کوه نعلش همی چاک زد
زخون خرمن لاله بر خاک زد
یکی پیل چون کوه هامون سپر ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۹ - نشستن گرشاسب بر تخت کابل
... دو بادام پر سرمه جادوی
به خنده لبش لاله می سرشت
چو بر لاله ژاله به باغ بهشت
هزارش گره سنبل پر شکن ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه
... هوا بسته از لشکر ماغ میغ
شده لاله از ژاله پر در دهن
زپیروزه پوشیده گل پیرهن ...
... زچنگال پرخونش جای کمین
شده لاله در لاله روی زمین
ز سم گوزنان زمین جزع رنگ ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۴ - رزم گرشاسب با منهراس
... ز خونش که شد در هوا شاخ شاخ
همی لاله رست از شخ سنگلاخ
خروشش همی برگذشت از سپهر ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره
... ز گرز دلیران به پرواز مرگ
سواران ز خون لاله کردار چنگ
پیاده چو مصقول دامن به رنگ ...
... چنان ژرف دریا شد انباشته
یکی میغ بست آسمان لاله گون
درخش وی از تیغ و باران ز خون ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو
... برآمد ز کازه عصایی به مشت
ز پیریش لاله شده کاه برگ
ز بس عمرش از وی سته مانده مرگ ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۰ - رفتن گرشاسب با نریمان به توران
... پراکنده با مشکدم سنگخوار
خروشان به هم شارک و لاله سار
ز هر سو رم آهو و رنگ و غرم ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۹ - جنگ نریمان با پسر فغفور چین
... همه درع گردان شد از ریز خون
چه بر چشمه نو حله لاله گون
نریمان میان بست مر جنگ را ...
... همه دشت خنجیر و خنجر گرفت
ز خون عیبه ها لاله کردار شد
سنان ارغوان تیغ گلنار شد ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور
... ز باران هوا همچو ابر بهار
ز خون تذروان زمین لاله زار
دمان یوز بازان بر آهو بره ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۵ - جادویی کردن ترکان بر ایرانیان
... زده گونه گون پرنیانی درفش
تو گفتی که کوهیست پر لاله زار
شکفته درخت اندرو صد هزار ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
... زمانه زدی نعره گفتی که زه
سر خنجرش لاله کارنده بود
ز درع یلان حلقه بارنده بود ...
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را
... چو رخشنده تیغم ز تاری نیام
برآید شود لاله ام زردفام
تن ام را به عنبر بشوی و گلاب ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
... چو خوشتر کرده بلبل مطربان را
به روی دوست بر دو گونه لاله
بتان را از نکویی وز پیاله ...
... که گفتی پر ستاره آسمان بود
ز لاله هر کسی را بر سر افسر
ز باده هر یکی را بر کف اخگر ...
... گروهی بر کنار رودباری
گروهی در میان لاله زاری
بدانجا رفته هر کس خرمی را ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
... گهی گفتی که این باغ بهارست
که در وی لاله های آبدارست
بنفشه زلف و نرگس چشمکان ست
چو نسرین عارض و لاله رخان ست
گهی گفتی که این باغ خزان ست ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
... زمین از رنگ چون باغ بهاری
فروزان همچو لاله رودباری
بسی ساز عروسی کرده شهرو ...
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
... تو گفتی چرخ زرین ژاله بارید
به گرد ژاله برگ لاله بارید
چو ویرو دید گردان چنان زار ...