برفتند گریان و گرشاسب باز
دگر باره شد با نریمان به راز
بدو گفت کآمد سر امید من
ز دیوار در رفت خورشید من
چو مرگ آمد و کار رفتن ببود
نه دانش نماید نه پرهیز سود
ره پیری و مرگ را باره نیست
به نزد کس این هر دو را چاره نیست
دلم زین به صد گونه ریش اندرست
که راهی درازم به پیش اندرست
به ره باز خواهی که پیدا و راز
نیابد کسی زو گذر بی جواز
یکی شهر نو ساختم چون زرنج
بسی گنج گرد آوردیم به رنج
به تو ماندمش چون من آباد دار
به فرزندمان همچنین یادگار
پس از من چنان کن که پیش خدای
بنازد روانم به دیگر سرای
نگر تا گناهت نباشد بسی
به یزدان ز رنجت ننالد کسی
فرومایه را دار دور از برت
مکن آنکه ننگی شود گوهرت
ازآن ترس کاو از تو ترسان بود
وگر با تو هزمان دگرسان بود
مکن با سخن چین دوروی راز
که نیکت به زشتی برد پاک باز
به کس بیش از اندازه نیکی مکن
که گردد بداندیش بشنو سخن
چو زاندازه تن را فزایی خورش
گرد دردمندی ز بس پرورش
شب و روز بر چار بهره بپای
یکی بهره دین را ز بهر خدای
دگر باز تدبیر و فرجام را
سیم بزم را چارم آرام را
به فرهنگ پرور چو داری پسر
نخستین نویسنده کن از هنر
نویسنده را دست گویا بود
گل دانش از دلش بویا بود
به فرمان نادان مکن هیچ کار
مشو نیز با پارسا باد سار
مده دل به غم تا نکاهد روان
به شادی همی دار تن را جوان
ببخشای بر زیردستان به مهر
برایشان به هر خشم مفروز چهر
که ایشان به تو پاک ماننده اند
خداوند را همچو تو بنده اند
چنان زی که از رشک نبوی به درد
نه عیب آورد عیب جوینده مرد
بود زشت در مرد جوینده رشک
چو دیدار بیماری اندر پزشک
سپیدی به زر اندر آهو بود
اگرچند در سیم نیکو بود
به گیتی چنان آور از دل پناه
که آیی به منزل به هنگام راه
چو دستت رسد دوستان را بپای
که تا در غم آرند مهرت بجای
ز دشمن مدار ایمنی جز به دوست
که بر دشمنت چیرگی هم بدوست
به هر کار مر مهتران را دلیر
مکن کانگهی بر تو گردند چیر
مگردان از آزادگان فرهی
مده ناسزا را بدیشان مهی
به آغالش هرکسی بد مکن
نشانه مشو پیش تیر سخن
مخند ار کسی را سخن نادرست
که گویایی جان نه در دست تست
کرا چهره زشت ار سرشتش نکوست
مکن عیب کآن زشت چهری نه زوست
نکوکار با چهره زشت و تار
فراوان به از نیکوی راستکار
گناهی که بخشیده باشی ز بن
سخن زان دگر باره تازه مکن
چنان زی خردمند و دانا و راد
که تا بر بدت کس نباشند شاد
کرا نیست در دوستی راستی
بیفشان تو از گرد او آستی
مگیر ایچ مزدور را مزد باز
پرستندگان را مپیچ از نیاز
مکن بد که چو کردی و کار بود
پشیمانی از پس نداردت سود
میاسای از اندیشه گونه گون
که دانش ز اندیشه گردد فزون
به کاری که فرجام او ناپدید
مبر دست کآن رای را کس ندید
به هرجای بخشایش از دل میار
نگر تا همی چون کند روزگار
ز یکی ستاند همی هوش و رای
زیکی سر از دیگری دست و پای
برآن کوش کت سال تا بیشتر
بری پایگاه از هنر پیشتر
هنرها به برنایی آور پدید
ز بازی بکش سر چو پیری رسید
به تو هرکسی را که بگذاشتم
نکودارشان همچو من داشتم
بگرد از جهان راه مهرش مپوی
از آن پیشتر کز تو برگردد اوی
چو رخشنده تیغم ز تاری نیام
برآید شود لاله ام زردفام
تن ام را به عنبر بشوی و گلاب
بیا کن تهی گاهم از مشک ناب
بپوشم به جامه بر آیین جم
کفن و آبچین ده به کافور نم
ستودانی از سنگ خارا برآر
ز بیرون بر او نام من کن نگار
به گردم همه جای مجمر بنه
به آتش دمان عود و عنبر بنه
از آن پس در خوابگه سخت کن
دل از دیدنم پاک پردخت کن
ز پوشیده رویان ممان کس به کوی
که بیگانگانشان نبینند روی
شکیب آور از درد و بر من مشیب
که از مهر بسیار بهتر شکیب
به یک مه بمان سوک تا بد گمان
نگوید به مرگم بدی شادمان
زکم توشه هرکس که بینی نژند
اگر پولی و چشمه کندمند
براین هر یکی ده یک از گنج من
هزینه به مردم کن از رنج من
ز زندان درآور کرا نیست خون
رها کن خراج دوساله برون
ز بی آبی آن را که ویران ببود
نشان مرد و ده ساز و کشت و درود
چنان کن که هر کس که آید ز راه
برد توشه زو رایگان سال و ماه
در اندرزنامه سخن هرچه گفت
نبشت و چو جان داشت اندر نهفت
زِ وِی هرچه آمخت از راه دین
بیآموخت فرزند را همچنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به صورت وصیتی از سوی گرشاسب، قهرمان اساطیری، به فرزندش بیان شده است. او از کارهای نیک و درست زندگی میگوید و توصیه میکند که در زندگی دقت و هشیاری داشته باشد. گرشاسب به فرزندش میآموزد که باید از گناه دوری کند، با دیگران مودبانه رفتار کند و بر خود و دیگران عیبجویی نکند. او تأکید میکند که دوست و دشمن هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند و باید از دوستان بهرهمند شد و به دشمنان فقط در صورت نیاز توجه کرد.
او به پرسشهای معنوی پرداخته و از فرزندش میخواهد تا در زندگی به صداقت، نیکوکاری و بخشش اهمیت دهد و در عین حال بر خویش سخت نگیرد و از اندوه و نگرانی دوری کند. در نهایت، او پس از مرگ، خواستههای نیک و آداب جنازهاش را بیان کرده و خواستار رعایت آنها در هنگام تدفینش است. این متن نشاندهندهی پلزدن بین زندگی فردی و اجتماعی و اهمیت اخلاقی در مناسبات انسانی است.
هوش مصنوعی: گروهی اشکریزان رفتند و گرشاسب دوباره با نریمان به گفتگو پرداخت.
هوش مصنوعی: او به او گفت که امید من به زودی میآید، همچون خورشید که از پشت دیوار ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ نزدیک شود و کار تمام گردد، نه دانش و آگاهی به کار میآید و نه تلاش برای دوری از آن فایدهای دارد.
هوش مصنوعی: راهی که به پیری و مرگ میرسد، بار و مسئولیتی ندارد و هیچکس نمیتواند آن را تغییر دهد؛ این دو وضعیت برای همه حتمی و غیرقابل اجتناب هستند.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر مسائل و مشکلات بسیار ناراحت و متاثر است، زیرا راه درازی در پیش دارم که باید طی کنم.
هوش مصنوعی: اگر به مسیر درست و روشن قدم بگذاری، دیگران از تو و رازهایت چیزی نخواهند فهمید، مگر اینکه اجازه و مجوزی داشته باشند.
هوش مصنوعی: من شهری نو بنا کردم و مثل زرنج، گنج بسیار جمعآوری کردم، اما این کار با زحمت زیادی همراه بود.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو به این زندگی ادامه دادم، چون تو را در قلبم دارم و مانند یادگاری برای فرزندمان میخواهم.
هوش مصنوعی: پس از مرگ من، کاری کن که روح من در آن دنیا به خدا افتخار کند.
هوش مصنوعی: مراقب باش که خیلی گناه نکنید، زیرا در این صورت کسی از رنج و درد شما به خدا شکایت نمیکند.
هوش مصنوعی: با افراد بیارزش و ناپسند نزدیکي نداشته باش؛ زیرا آنها میتوانند سبب خجالت و آسیب به نام و شخصیت تو شوند.
هوش مصنوعی: کسی که از تو میترسد، به خاطر ترسش از تو به شکلی دیگر رفتار میکند و اگر با تو باشد، ممکن است تغییر کند.
هوش مصنوعی: با کسی که دوچهره است و رازها را فاش میکند، صحبت نکن. چرا که از این حرفها ممکن است نیکویی تو به زشتی تبدیل شود و حقیقتت آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: زیاد به دیگران نیکوکاری نکن، زیرا ممکن است آنها به تو بدبین شوند. به این نکته توجه کن.
هوش مصنوعی: وقتی که آدمی از اندازه بدن خود فراتر رود، مانند خورشیدی در حال درخشش میشود، اما در عوض به خاطر زندگی پرمشغله و پر از مشکلاتش، درد و رنج را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: در طول شب و روز، چهار قسمت از زندگی را تقسیم کن و یکی از آنها را به خاطر خدا و به منظور دین صرف کن.
هوش مصنوعی: باز هم به فکر چاره و نتیجه کار هستم؛ مثل مهمانی که در حال تدارک و آمادهسازی است.
هوش مصنوعی: اگر پسری داری که به خوبی تربیت شده، او را با هنر آشنا کن و از او نویسنده بساز.
هوش مصنوعی: نویسنده توانایی بیان و انتقال فکر و احساسات را دارد و دانش و علم او از عمق وجودش نشأت میگیرد و خوشبویی آن مانند گل است.
هوش مصنوعی: به دست نادان هیچ کاری نکن و نیز با انسان پارسا (مؤمن و درستکار) همراه نشو.
هوش مصنوعی: دل را به اندوه نسپار، چرا که شادی تازهای روان تو را شاداب خواهد کرد. پس در این حال از زندگی لذت ببر و جوان بمان.
هوش مصنوعی: به کسانی که زیر دست تو هستند با محبت رفتار کن و از خشم و عصبانیت دوری کن.
هوش مصنوعی: این افراد به اندازهای پاک و خالص هستند که میتوان آنها را به خداوند شبیه دانست، همانطور که بندگان خداوند نیز به او نزدیک و مطیع هستند.
هوش مصنوعی: به گونهای زندگی کن که حتی حسادت کسی مثل پیامبر هم نتواند به تو آسیبی برساند و عیبجویی که در پی پیدا کردن نقصهاست، خود دچار مشکل شود.
هوش مصنوعی: زشت و ناپسند است که مردی حسود به خاطر دیدن بیماری در یک پزشک، به او حسادت کند.
هوش مصنوعی: اگرچه آهو به رنگ نقرهای زیباست، اما در نهایت اگر در زری قرار گیرد، زیباییاش بیشتر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در زندگی به گونهای عمل کن که اگر به مقصد رسیدی، احساس آرامش و امنیت کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که فرصت و امکانش را داری، به دوستانت توجه کن و از آنها حمایت کن؛ زیرا در زمانهای سختی، محبت و محبت تو به یادشان خواهد ماند و در دلشان جا خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: از دشمن هیچگاه نمیتوان اطمینان داشت جز با حمایت دوست، زیرا پیروزی بر دشمن نیز به کمک او امکانپذیر است.
هوش مصنوعی: در هر کاری، دلیر نکردن بزرگترها را فراموش نکن؛ زیرا ممکن است روزی علیه تو قد علم کنند.
هوش مصنوعی: به دیگران توهین نکن و هرگز از انسانهای آزاده و بافرهنگ روی برنتاب، زیرا آنها شایسته احترام و ادب هستند.
هوش مصنوعی: به کسی که با او رابطه داری بدی نکن و از او بدگویی مکن، زیرا ممکن است در آینده با حرفهایت آسیب ببینی و به مخاطره بیفتی.
هوش مصنوعی: اگر کسی حرف نادرستی زد، به او نخند، زیرا توان گفتن حقیقت در دست تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی که چهرهاش زشت است، در واقع دل خوبی دارد و سرشت او نیکوست، نباید او را به خاطر ظاهرش مورد انتقاد قرار داد، زیرا زشترویی او به خودی خود او را بد نمیکند.
هوش مصنوعی: انسانی که درونش نیک و کارهایش درست است، هرچند ظاهر زیبایی نداشته باشد، از کسی که ظاهر خوبی دارد اما درونش نیک نیست، بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر گناهی را بخشیدهای، دیگر بار دربارهاش صحبت نکن و آن را تازه نکن.
هوش مصنوعی: زی آنگونه باش که خردمند و دانا و شجاعاند؛ چرا که تا زمانی که کسی بر تو نباشد، هیچکس نمیتواند شاد باشد.
هوش مصنوعی: اگر در دوستی صداقت وجود نداشته باشد، او را رها کن و از گرد او دور شو.
هوش مصنوعی: ای مزدور، پاداش و مزد خود را نگیرید و از نیاز پرستندگان دور نشوید.
هوش مصنوعی: کار بد نکن که اگر کار ناپسندی انجام دهی، بعد از آن پشیمانیات هیچ سودی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر و از افکار مختلف و گیجکننده دوری کن، زیرا دانش و آگاهی از تفکر و اندیشه به دست میآید و میتواند به تو کمک کند تا بیشتر یاد بگیری.
هوش مصنوعی: به کاری که نتیجهاش مشخص نیست و نمیدانی به کجا میانجامد، نباید دست بزنید، زیرا هیچکس آن نظر را نخواهد دید.
هوش مصنوعی: هر زمان که به فراغت و دلرحمی نگاه کنی، بدان که روزگار نیز به همان شکل با تو رفتار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: از یک نفر هوش و فکر به دست میآید، و از دیگری اندامی برای حرکت و عمل.
هوش مصنوعی: تلاشت را بکن که سالها ادامه دارد تا بیشتر از قبل بر جایگاه خود در هنر بیفزایی.
هوش مصنوعی: هنرها را به نور بیاور و از بازیهای بیهوده کنار بکش تا زمانی که به پیری میرسی.
هوش مصنوعی: به هرکسی که برای تو گذاشتم، نیکویی و خوبیشان را مثل خودم احساس کردم.
هوش مصنوعی: از عشق و محبت دور نشو و به دنبال آن نرو، زیرا اگر از پیش او را رنج بدهی، ممکن است که از تو دور شود.
هوش مصنوعی: وقتی شمشیر درخشندهام از غلاف بیرون میآید، من هم چون لالهای با رنگ زرد نمایان میشوم.
هوش مصنوعی: بدن من را با عطر خوش عنبر شستشو بده و گلاب بپاش، تا شکاف وجودم از خوشبویی مشک خالی شود.
هوش مصنوعی: میخواهم خود را با لباسهایی مشابه لباسهای پادشاهی، یعنی زرتشتیان، بپوشانم و بدنم را با آب و کافور (مادهای معطر) تزیین کنم.
هوش مصنوعی: به یک توری از سنگ سخت و مقاوم اشاره کن و نام من را بر آن نقش کن.
هوش مصنوعی: به دور من همه جا را پر از بخور خوشبو کن و در این لحظه آتش بزن عود و عنبر را.
هوش مصنوعی: پس از این، در مکان خواب خود، دل را از دیدن من پاک کن و به راحتی بگذار.
هوش مصنوعی: از کسانی که چهرهشان را میپوشانند، کسی را به کوچه نبر که بیگانگان نتوانند چهرهشان را ببینند.
هوش مصنوعی: صبر کن و در مقابل دردها تسلیم نشو، زیرا صبر و تحمل در برابر سختیها از عشق و محبت بیشتر ارزش دارد.
هوش مصنوعی: به مدت یک ماه به دور از هر گونه بدبینی و نگرانی بمان، تا کسی درباره مرگ من به طور منفی صحبت نکند و من در آرامش و خوشحالی باقی بمانم.
هوش مصنوعی: هر کسی که نداشت چیزی برای خود، اگرچه پولی داشته باشد، در نهایت دچار مشکل خواهد شد.
هوش مصنوعی: به ازای هر ده یک از داراییام، بخشی از آن را صرف کمک به مردم کن تا از مشکلات من کاسته شود.
هوش مصنوعی: کسی را که در بند است و خونش به ناحق ریخته شده، آزاد کن و مالیاتی که دو سال به تأخیر افتاده را نیز پرداخت کن.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که در شرایط سخت و بدون آب و منابع اولیه، همچنان تلاش میکند و از زمین و امکانات موجود استفاده میکند، نشانهای از مردانگی و دلسوزی برای مردم و همچنین زحمت برای کشاورزی و آبادانی دارد.
هوش مصنوعی: چنان عمل کن که هر کسی که به تو نزدیک میشود، از وجود تو بهرهمند گردد و از سرمایهی علم و حکمت تو رایگان بهرهبرداری کند، همانطور که سال و ماه به راحتی و بیهیچ هزینهای در اختیار همگان است.
هوش مصنوعی: در کتاب پند و اندرز، هر چه را که گفت نوشته است و آن را به گونهای پنهان کرده که همچون جانش گرانبهاست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او آموخت، از طریق دین بود و او نیز باید همينطور به فرزندش یاد بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.