گنجور

 
۲۵۶۱

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹

 

... آنگه نشستمی که طنابش گسستمی

ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه

بند و طلسم او همه درهم شکستمی ...

خاقانی
 
۲۵۶۲

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷

 

... رو کز کمان گروهه خاطر به مهره ای

بر چرخ پر تیر سخنور شکسته ای

خاقانی
 
۲۵۶۳

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹

 

... صد مشکل ازین گونه به یک دم بگشایی

اندیشه مکن سلسله چرخ نبرد

گر کار چو زنجیر من از هم بگشایی ...

خاقانی
 
۲۵۶۴

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

... زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی

کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی

روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت ...

خاقانی
 
۲۵۶۵

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷

 

... کز آتش آهنی نیابی

پیروزه چرخ را از آهم

جز رنگ خماهنی نیابی ...

خاقانی
 
۲۵۶۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء

 

... کاندر این ره قاید تو مصطفی به مصطفا

اوست مختار خدا و چرخ و ارواح و حواس

زان گرفتند از وجودش منت بی منتها

هشت خلد و هفت چرخ و شش جهات و پنج حس

چار ارکان و سه ارواح و دو کون از یک خدا ...

خاقانی
 
۲۵۶۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در پند و اندرز و معراج حضرت ختمی مرتبت

 

... از شیب تازیانه او عرش را هراس

وز شیهه تکاور او چرخ را صدا

لاتعجبوا اشارت کرده به مرسلین ...

... سلطان دهر گفت که ای خواجه تا کجا

بنوشته هفت چرخ و رسیده به مستقیم

بگذشته از مسافت و رفته به منتها ...

خاقانی
 
۲۵۶۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است

 

... شیر خون گشتی و خون شیر آن ز خوف این از رجا

تیر چون در زه نشاندی بر کمان چرخ وش

گفتی او محور همی راند ز خط استوا ...

... صح ذلک گشت تسبیح زبان انبیا

چرخ را توقیع او حرز است چون او برکشد

آن سعادت بخش مریخ زحل وش در وغا ...

خاقانی
 
۲۵۶۹

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در صفت عشق و مدح شیخ الاسلام ناصر الدین ابراهیم

 

... زانکه نگنجد در او هستی ما و شما

چرخ در این کوی چیست حلقه درگاه راز

عقل در این خطه کیست شحنه راه فنا ...

... گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا

کرده به دیوان دل چرخ و زمین را لقب

پیر تجشم نهاد زشت شبانگه لقا ...

... پیش در لا اله بسته میان هم چو لا

کرده به هنگام حال حله نه چرخ چاک

داده به وقت نوا نقد دو عالم عطا ...

خاقانی
 
۲۵۷۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطلع چهارم

 

... با که توانم نمود نالش از این بی وفا

در سرم افکند چرخ با که سپارم عنان

بر لبم آورده جان با که گزارم عنا ...

خاقانی
 
۲۵۷۱

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار

 

... هست به پیرامنش طوف کنان آسمان

آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب

خانه خدایش خداست لاجرمش نام هست ...

خاقانی
 
۲۵۷۲

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر)

 

... رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب

کحلی چرخ از سحاب گشت مسلسل به شکل

عودی خاک از نبات گشت مهلهل به تاب ...

... اینت خلف کز شرف عطسه او بود باب

گشت زمین چون سفن چرخ چو کیمخت سبز

تا ز پی تیغ او قبضه کنند و قراب ...

خاقانی
 
۲۵۷۳

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح خاقان اکبر شروان شاه منوچهربن فریدون و بستن سد باقلانی و التزام صبح در هر بیت

 

... جرعه شده خاک بوس خاک ز جرعه خراب

چرخ ترنجی به صبح ساخته نارنج زر

از پی دست ملک مالک رق و رقاب ...

خاقانی
 
۲۵۷۴

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - مطلع سوم

 

... هم چو ستاره به صبح خانه گرفت اضطراب

پیک جهان رو چو چرخ پیر جوان وش چو صبح

یافته پیرانه سر رونق فصل شباب ...

خاقانی
 
۲۵۷۵

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - مطلع چهارم

 

... جیب جلال تو راست گوی زر از آفتاب

چرخ بدوزد چو تیر صبح بسوزد چو مهر

رمح تو گاه طعان تیغ تو گاه ضراب ...

خاقانی
 
۲۵۷۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه

 

... کزین رواق طنینی که می رود دریاب

زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو

در سلیمان جویی به صدر خواجه شتاب

رواق چرخ همه پر صدای روحانی است

در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب ...

... به ناف قبه عالم به صلب قایم کوه

به پشت راکع چرخ و به سجده مهتاب

به خال و زلف و لب و حجله عروس عرب ...

... فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب

به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض

بدین دو صبح مدور ز آتش و سیماب ...

... به دبه علی موش گیر وقت دباب

به دفه جد و ماشوره و کلابه چرخ

به آب گیر و به مشتوت و میخ کوب و طناب ...

خاقانی
 
۲۵۷۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در شکایت از زندان

 

... نام کهگل به زعفران برخاست

خون دل زد به چرخ چندان موج

که گل از راه کهکشان برخاست ...

... شاید ار درزی ار دکان برخاست

چرخ گویی دکان قصابی است

کز سر تیغ خون فشان برخاست ...

خاقانی
 
۲۵۷۸

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در فقر و گوشه نشینی و گله از سفر

 

... چون نفس می زنم کژم نگرد

چرخ کژ سیر کاهرمن سیر است

چون صفیرش زنی کژت نگرد ...

... تا شود راست کالت ظفر است

همه روز اعور است چرخ ولیک

احول است آن زمان که کینه ور است ...

... دهر صیاد و روز و شب دو سگ است

چرخ باز کبود تیز پر است

همه عالم شکارگه بینی ...

... سایه من خبر ندارد از آنک

آه من چرخ سوز و کوه در است

جوش دریا در دیده زهره کوه ...

... طعمه او هم از تن شجر است

چرخ بازیچه گون چون بازیچه

در کف هفت طفل جان شکر است ...

... در گشایش بسان باد فر است

شب که ترکان چرخ کوچ کنند

کاروان حیات بر حذر است ...

... چشم بد دور بر در بختم

چرخ حلقه به گوش همچو در است

بخت مرغ نشیمن امل است ...

خاقانی
 
۲۵۷۹

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در مدح دستور اعظم مختار الدین

 

... هرجا که عدل خیمه زند کوس دین بزن

کاین نوبتی ز چرخ مدور نکوتر است

هر که از تف سموم بیابان ظلم جست ...

خاقانی
 
۲۵۸۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح خواجه همام الدین حاجب و یاد کردن از مرگ منوچهر

 

... هفتم سپهر ما نه که هشتم جنان ماست

بعد از هزار دور تو را یافت چرخ و گفت

پیرانه سر وجود تو بخت جوان ماست ...

خاقانی
 
 
۱
۱۲۷
۱۲۸
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۴۹۲