گنجور

 
۲۳۶۱

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

... باز بی سعی قلم نقشی دگرگون کرده اند

سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال

این سر افسار مرصع بر سر اکنون کرده اند ...

... چند بر جان و دل خاصان شبیخون کرده اند

چرخ پیکانست و می ماند بدان شکل شفق

کز دل روحانیان پنگان پر از خون کرده اند

صد هزاران چشم و یک ابروست بر رخسار چرخ

تا ز میم ماه نقاشان شب نون کرده اند ...

... رغم مشتی کند و بی معنی چو شمشیر خطیب

منبر نه چرخ را با قدر او دون کرده اند

خنجر هندیش چون هندو در آتش می جهد ...

... خویشتن بر طره چتر تو مفتون کرده اند

نام نه چرخ سدایی چون فقع بر یخ نویس

چون به بخشش نام دستت نیل و سیحون کرده اند ...

... بهر آحاد وشاقان تو از شکل هلال

نقره خنگ چرخ را زین زر ایدون کرده اند

زبده فطرت تویی وین حشوها مادون تست

از برای خدمتت ابداع مادون کرده اند

خسروا این بوالعجب کاران چرخ مهره باز

حقه جانم به خون ناب محشون کرده اند ...

... پایمال و خاک بر فرقم چو هامون کرده اند

باز خر خون مجیر از دلو و حوت چرخ از آنک

یوسف بخت ورا در چاه مسجون کرده اند

تا خرد داند که زیر هفت چرخ آبگون

چار دیوار حیات از طین مسنون کرده اند ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۲

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹

 

زیوری از نو بدین چرخ کهن بر بسته اند

گوهری شاهد برین دریای اخضر بسته اند ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۳

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰

 

... از پی یک شیشه سیکی سبکروحان غم

سنگها در شیشه چرخ مدور بسته اند

وز برای دفع یأجوج هوس از آب خشک ...

... ای خطابخشی که خاک آستانت همچو حرز

نیران چرخ بر بازوی اختر بسته اند

دشمنان بر دل ز تو ده جای نشتر خورده اند ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۴

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲

 

... ذوالفقار دگر و حیدر دیگر گیرند

بیضه شرع مسلم بود از فتنه چرخ

تا ورا روز وغا نایب حیدر گیرند ...

... طعمه مرگ ز اجسام دلیران سازند

ساحت چرخ بر ارواح مطهر گیرند

به تف تیغ همه گرده گردون سوزند ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۵

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳

 

... همیشه با ولیش بخت سازگار بود

همیشه با عدویش چرخ کارزار کند

کسی که دید دل و دست او گه بخشش ...

... اگر نه از پی بزمت نوازند ناهید

به دست حادثه اش چرخ سنگسار کند

همیشه تا که فلک گرد خاک می گردد ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۶

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴

 

... چنبر مسکین نمی ترسد که افتد در خمش

آه من کو چنبر چرخ ستمگر بشکند

هر که لعل شکرینش دید گو نامش مبر ...

... کسری جم مرتبت کیخسرو رستم رکاب

گر عنانش خود بجنبد چرخ و محور بشکند

داور عالم قزل کز شرم جودش هر زمان ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۷

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶

 

... کورا درون دایره مدح و ذم نهند

سیمرغ عزلتی است که ناسفتگان چرخ

در گنج خاطرش همه در حکم نهند ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۸

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰

 

... سلاله طاهر مختار کز قدر

فزون از چرخ و اختر می نماید

فلک پیشش به زانو می نشیند ...

... که همچون حلقه بر در می نماید

وشاق اوست این چرخ رسن باز

که بیدل همچو چنبر می نماید ...

... جلال افزای صدرت باد هر شکل

که این چرخ مدور می نماید

مسلم باد عمر جاودانت ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۹

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱

 

... از جلالت سقف وز قدر آستان آمد پدید

چرخ توسن طبع را زانگه که اندر خیل اوست

ابلق و سیس سحر در زیر ران آمد پدید ...

... خاصه کو چون قیرگون از قیروان آمد پدید

عکس نان و خوان او بر روی چرخ کاسه وش

قرصه خورشید و راه کهکشان آمد پدید ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۰

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲

 

... یقین بدانکه سر تیغ اوست کارگزار

حدیث اوست کنون در کتابخانه چرخ

حدیث رستم دستان به کلبه عطار ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۱

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳

 

... مجوی مشگ که آهو نماند در تاتار

عنان دل به کف صدق ده که انجم چرخ

سپیده دم همه بر صبح صادقست نثار ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۲

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴

 

... بخت چو تختش شده خدمت پذیر

چرخ چو دهرش شده رفعت شمار

جامه جان را لطفش طول و عرض ...

... بسته شدی در به رخ انتظار

ور نشدی رای تو محراب چرخ

رایت ایام شدی سنگسار ...

... خاک به حزم تو به هنگام حلم

چرخ به عزم تو به هنگام کار

انجم هشتم تویی از فخر و فر ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۳

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

... هر چند که آمدند با تو

نه چرخ و سه روح و چار گوهر

با فر خدایگان به آمد ...

... در بزم جلال جانفزایش

نرگس دانی است چرخ اخضر

در نسخت بیت های مدحش ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۴

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

... بخل همی کند قضا با چو منی بدین قدر

ساز طرب ز ساز خود خاص به زیر چرخ شد

هست سماع همدمی زیر میانه بر زبر ...

... کاب حیوة را دمش مایه دهی است معتبر

قرص قمر بهر مهی چرخ دو نیمه زان کند

تا به سگان او دهد نیمه قرصه قمر ...

... عقل دم مسیح را فرق کند ز بانگ خر

چرخ که در رکاب تو همچو قلم به سر دود

از پی حرز جان کند لوح ثنای تو زبر ...

... در فلک چهارمین وقت کسوف جرم خور

چرخ نهاد در میان حلقه آفتاب را

تا تو چو حلقه ای نهی بهر میانش بر کمر ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۵

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱

 

... پدر از روی او خرم سپهر از قدر او عاجر

موافق گشته در هر کار دور چرخ دوراش

خدایا چون تو دانی کوستم بر خلق نپسندد ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۶

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

... خورشید رخ پنهان کند جایی که او احسان کند

ثور و حمل بریان کند گر چرخ مهمان خواندش

تیر فلک وقت سخن گر بیندش در انجمن ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۷

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳

 

... چون می بریخت آب رخش معنیی که هست

چرخ پیاله رنگ یکی جرعه ز اخضرش

یعنی امام مطلق داور نشان حق ...

... گوهر ز سنگ می شکند وین عجب که هست

سنگ آسیای چرخ شکسته ز گوهرش

این هفت گوژپشت خشن پوش در خطند ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۸

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

... در همت رفیع وی از نقطه کم بود

جرم زمین و عرصه چرخ مدورش

بر دل نبشته عقل و بصر شکل موکبش ...

... هر کس که چون قلم نکند خدمتش به سر

بینی ز دور چرخ سیه دل چو دفترش

یک روز نیست کز سر عجزش نمی رسد ...

... گر کوه کوه بر نشیندی نگه کنش

ور چرخ برق سیر ندیدی تو بنگرش

در چشم خون خصم بود صحب بسدش ...

... در طبع خوش چو برگ گل و بوی عنبرش

هم درو چرخ کرده چو دولت مؤیدش

هم بخت نیک کرده چو گردون معمرش

دست ستم بریده به شمشیر لطف حق

کرده بری ز نکبت چرخ ستمگرش

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۷۹

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰

 

چه جرم است این بر آورده سر از دریای موج افگن

به کوه اندر دمان آتش به چرخ اندر کشان دامن

رخ گردون ز لون او به عنبر گشته آلوده ...

... گهی با مهر همخانه گهی با باد هم پیشه

گهی با چرخ هم زانو گهی با بحر هم برزن

بشوید چهره نسرین بتابد طره سنبل ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۸۰

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲

 

... حادثه بسته لب دهر گشاده زبان

چرخ نیارد چنین خسرو نادر قرین

دهر نیارد چنان صفدر صاحبقران ...

... لشکر این بگذرد کوه بجنبد ز جای

مرکب آن در رسد چرخ ببندد میان

جز ملک تاج بخش اعظم اتابک کر است ...

مجیرالدین بیلقانی
 
 
۱
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۱۲۱
۴۹۲