غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱
... از پشت پا بر آینه آیا چه می رود
هفت آسمان به گردش و ما در میانه ایم
غالب دگر مپرس که بر ما چه می رود
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵
... حیف ست سعی رهرو پا از جبین شناس
از دهر غیر گردش رنگی پدید نیست
این روضه را سراب گل و یاسمین شناس ...
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷
... ریشه در آب ز تار دم خنجر دارم
رازدار تو و بدنام کن گردش چرخ
هم سپاس از تو و هم شکوه ز اختر دارم ...
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳
بیا که قاعده آسمان بگردانیم
قضا به گردش رطل گران بگردانیم
ز چشم و دل به تماشا تمتع اندوزیم ...
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶
... به هر که نوبت ساغر نمی رسد ساقی
خراب گردش چشمیش می توان کردن
خرام ناز تو با صحن گلستان دارد ...
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴
... بر تخت شهی نشست کاووس خیال
از گردش گونه گونه اشکال نجوم
گردید دماغ دهر فانوس خیال
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹
... جوهری داند بهای گوهر یکدانه را
بس که دارد نسبتی با گردش چشمان دوست
زان فروغی دوست دارد گردش پیمانه را
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴
... عشق به جایی مرا رساند که آنجا
گردش گردون نبود و تابش کوکب
هست به سر تا هوای کعبه مقصود ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶
ساقی فرخنده پی تا به کفش ساغر است
پیرو چشم خوشش گردش هفت اختر است
تشنه لب دوست را بر لب کوثر مخوان ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴
... که این معامله را هم به آشنا داده ست
تو مست گردش پیمانه اش چه می دانی
که دور نرگس ساقی به ما چه ها داده ست ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵
... قابل نبود خون من از بهر ریختن
این گردش از برای خدا کرد چشم دوست
تشبیه خود به آهوی دشت ختن نمود ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱
... می گساران فارغند از فتنه دور زمان
کس حریف آسمان جز گردش پیمانه نیست
سبحه صد دانه از بهر حساب ساغر است ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷
... یک نفسم هوشیار اگر بگذارد
سر خوشم از دور جام و گردش ساقی
گردش لیل و نهار اگر بگذارد
فصل گل از باده توبه داده مرا شیخ ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹
ای خوشا رندی که رو در ساحت می خانه کرد
چاره دور فلک از گردش پیمانه کرد
سال ها کردم به صافی خدمت میخانه را ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸
... حسرت خاتم لعل تو سلیمانی چند
چه غم از کشمکش گردش دوران دارد
هر که با چشم تو ساغر زده دورانی چند ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵
... خرم دل قومی که به یاد لب لعلت
پیمان همه با گردش پیمانه ببندند
عیشی به از این نیست که از روی تو عشاق ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸
کاشکی ساقی ز لعلش می به جام من کند
چرخ مینا تا سحر گردش به کام من کند
گر به جنت هم نشین با ابلهان باید شدن ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹
... تا دمادم نکشد جام لبالب ساقی
سر به سر با خبر از گردش دوران نشود
تا کسی خواجگی هر دو جهان را نکند ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰
... گهی ز نرگس مستانه تو مخمورم
گهی ز گردش پیمانه تو سرمستم
سگ سرای توام گر عزیز و گر خوارم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸
... کسی از دور فلک این همه اندیشه نکرد
که من از گردش آن نرگس رهزن کردم
خادم غیر شدم با همه غیرت عشق ...