ای خوشا رندی که رو در ساحت میخانه کرد
چارهٔ دور فلک از گردش پیمانه کرد
سال ها کردم به صافی خدمت میخانه را
تا می صاف محبت در وجودم خانه کرد
دانهٔ تسبیح ما را حالتی هرگز نداد
بعد از این در پای خم، انگور باید دانه کرد
نازم آن چشم سیه کز یک نگاه آشنا
مردم آگاه را از خویشتن بیگانه کرد
چشمهٔ خورشید رویش چشم را بی تاب ساخت
حلقهٔ زنجیر مویش عقل را دیوانه کرد
من که در افسون گری افسانهام در روزگار
نرگس افسون گر ساقی مرا افسانه کرد
دامن آن گنج شادی را نیاوردم به دست
سیل غم بیهوده یکسر خانهای ویرانه کرد
سر حق را بر سر دار فنا کرد آشکار
در طلب منصور الحق همت مردانه کرد
آن چه با جان فروغی کرد حسن روی دوست
کی فروغی شمع با آتش به جان پروانه کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شادی و محبت و تأثیر آنها بر زندگی انسانهاست. شاعر با ستایش رندی که به میخانه میرود، به دوری از ابهام و گرفتاریهای زندگی میپردازد و بیان میکند که سالها در میخانه به خدمت مشغول بوده است. او به زیبایی چشمی اشاره میکند که انسانها را از خویشتن خارج میکند و همچنین به تأثیر عشق و زیبایی بر عقل و احساسات اشاره دارد. در نهایت، شاعر از ناکامی در دستیابی به شادی واقعی و مصائب زندگی گله میکند و به جستجوی حقیقت و معنا میپردازد. شعر ترکیبی از عشق، دیوانگی و تلاش برای رسیدن به مفهوم عمیقتری از وجود و خوشبختی است.
هوش مصنوعی: خوش به حال آن رند که با حضور در میخانه، به راهی برای دور کردن مشکلات زندگی از طریق لذت بردن از شراب پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: سالها در خدمت میخانه و دلبستگی به آن بودهام تا اینکه عشق و محبت در جانم جا گرفت.
هوش مصنوعی: هیچگاه دانههای تسبیح ما حالتی نداشتند، بنابراین از این پس باید در پای درخت انگور دانهکاری کنیم.
هوش مصنوعی: من به آن چشم سیاه افتخار میکنم که با یک نگاه آشنا، آگاهان را از خودشان جدا میکند و بیخبر از خودشان میسازد.
هوش مصنوعی: نور و درخشش چشمان او چنان جذاب و دلربا بود که باعث شد همه در دل بیتابی احساس کنند، و زیبایی موهایش به حدی بود که عقل و خرد را در برابر خود ناتوان و سرگردان میساخت.
هوش مصنوعی: من که خود داستانی از جادوگری هستم، در دورانی که نرگس جادوگر است، ساقی مرا به عنوان یک افسانه معرفی کرد.
هوش مصنوعی: من نتوانستم خوشی و شادی را حفظ کنم و در نتیجه، سیلاب غم تمام زندگیام را ویران کرد بدون اینکه فایدهای داشته باشد.
هوش مصنوعی: سر حق را بر دار فنا قرار داد و در جستجوی منصور حق تلاشی شجاعانه کرد.
هوش مصنوعی: آنچه زیبایی سحرانگیز چهرهی دوست با جان من کرد، مانند تأثیر شمعی است که با آتش خود بر جان پروانه میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه کرد
آشنا ناگشته از عقل و خرد بیگانه کرد
هر مسلمانی که شکل آن بت بدکیش دید
پشت بر محراب و مسجد روی بر بتخانه کرد
آن که هر جا قصه لیلی و مجنون خواندی
[...]
پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شانه کرد
هردو عالم را پریشان بر دل دیوانه کرد
روی و مویش فتنه اما چشم او مردم کش است
با شهیدان هرچه کرد آن نرگس مستانه کرد
نام من از گوشه گیری گم چو مجنون گشته بود
[...]
ناله نی بند بندم را زهم بیگانه کرد
این صفیر آتشین جان مرا پروانه کرد
تا قیامت جوهر تیغ زبانها می شود
عشق چون فرهاد و مجنون هر که را افسانه کرد
پیش آن لبها که نی در ناخن شکر شکست
[...]
جامه باف امرد خط رخسار خود را شانه کرد
عشقبازان را اصول شانه اش دیوانه کرد
حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد
قلقل این شیشه رفتار مرا مستانه کرد
با رطوبتهای پیری برنیامد پیکرم
از نم این برشکال آخر کمانم خانه کرد
دل شکستی دارد اما قابل اظهار نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.