گنجور

 
۲۱۸۱

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

... ساقی از ماه نو امروز بر او نشتر زد

گردش جام طلب گردش گردون فانیست

غلط است اینکه کسی تکیه به هفت اختر زد ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۲۱۸۲

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۹

 

دریغ از گردش دوران و دور بی ثبات او

که هر لحظه به شویی رام می گردد بنات او ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۲۱۸۳

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۷

 

... تا خیز از خواب عدم سر بر سردار آمده

بگشا در میخانه را گردش بده پیمانه را

از سر بنه افسانه را کاین عید خمار آمده ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۲۱۸۴

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۰

 

... اولا از آسمان برخاسته

استخوان دنیا و گردش ما سگان

زآن محبت از میان برخاسته ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۲۱۸۵

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۷

 

... ترکان به پارس کردند آغاز ترکتازی

یک جام می به گردش کار جهان بسازد

ناید ز دور گردون اینگونه کارسازی ...

آشفتهٔ شیرازی
 
۲۱۸۶

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

... فتادی یکطرف پروانه و یکسو هزاری شد

مدام از گردش چشم بتان ساغر زند اسرار

اگرچه پارسایی بودرند باده خواری شد

حکیم سبزواری
 
۲۱۸۷

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

... ندانم تا بکی گردون خلاف طبع ما گردد

خدا این چرخ کج رفتار از گردش دراندازد

بلندی چون دهند اجرام علوی از حضیض او را

کز اوج التفاتش چشم لطف دلبر اندازد

نه کام از گردش گردون نه رامم گردش چشمی

چه شد ساقی که باری گردشی در ساغر اندازد

چو ما را آتشین رویت گلستان ارم باشد ...

حکیم سبزواری
 
۲۱۸۸

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

... سرگشته و بیچاره ام ای چاره ام فریاد رس

مردیم در کنج قفس وز گردش وارون چرخ

صد رخنه در دل هست و نیست یک رخنه در این قفس ...

حکیم سبزواری
 
۲۱۸۹

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

... برآنم تا بیابم پیری و در پای او میرم

نه پیر سالخورد از گردش این کهنه زال چرخ

جوان رایی که گیرم دامنش طفلی ز سر گیرم ...

حکیم سبزواری
 
۲۱۹۰

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

... کم مشمر گریه ام زانکه به علم ازل

بوده در این جوی آب گردش هفت آسیا

ساده ز علم و عمل مهر تو ورزیده ایم ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۱

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

... آن میم باید که چون ریزم به جام

زور می در گردش آرد جام را

بی گناهم پیر دیر از من مرنج ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۲

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

... فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را

به ترک جاه گو تا گردش ایام برخیزد

که گلخن تاب دایم در نظر دارد بهاران را ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۳

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

... از روی تو آیینه کف دست کلیم ست

چشم و نگهت گردش جامی ز نبیذست

کلک و ورقم تاب سهیلی بر ادیم ست ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۴

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

... نیرنگ عشق شوکت رعنایی تو برد

در طالع تو گردش چشم سیاه کیست

گوید ز عجز چون تو خداناشناس حیف ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۵

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

... آزادی ما هیچ و گرفتاریتان هیچ

پیمانه رنگی ست درین بزم به گردش

هستی همه طوفان بهارست خزان هیچ ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۶

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

... در فصل دی که گشته جهان زمهریر ازو

بنشین که آب گردش ساغر کنیم طرح

تا چند نشوی تو و ما حسب حال خویش ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۷

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

نومیدی ما گردش ایام ندارد

روزی که سیه شد سحر و شام ندارد ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۸

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

... کاورد قطره و گهر شاهوار برد

تا فتنه راز گردش چشم سیاه گفت

کینی که داشتم به دل از روزگار برد ...

غالب دهلوی
 
۲۱۹۹

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

شوخی چشم حبیب فتنه ایام شد

قسمت بخت رقیب گردش صد جام شد

تا تو به عزم حرم ناقه فگندی به راه ...

غالب دهلوی
 
۲۲۰۰

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود

چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود ...

غالب دهلوی
 
 
۱
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۳۰