عید است و ساقی با قدح سرمست و خمار آمده
می خورده و سرخوش شده در شهر و بازار آمده
زاهد بیاور سبحه را زنار بستان در عوض
کان مغبچه در بتکده با زلف و زنار آمده
جمشید فرخ کوکبه در بزم گردون هر شبه
خوردی می از این مشربه اینک پدیدار آمده
افراشت زلفش رایتی از کفر دارد آیتی
ای بت پرستان همتی کاین بت زفرخار آمده
من آزمودم بارها می میبرد آزارها
گلنار بس رخسارها زین آب گلنار آمده
زآن باده منصور دم بر ریشه من صور دم
تا خیز از خواب عدم سر بر سردار آمده
بگشا در میخانه را گردش بده پیمانه را
از سر بنه افسانه را کاین عید خمار آمده
آن قامت چالاک بین آن روی آتشناک بین
آن لعل چون ضحاک بین با زلف چون مار آمده
از زلف مشکین سلسله پرنافه شد این مرحله
مشک است بار قافله از چین وتاتار آمده
ای عاقلان تدبیر کو دیوانه زنجیر کو
آن ماه با روی نکو چهره پری وار آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مناسبت عید و سرور نوشته شده و وصف حال ساقی و بادهنوشی را بیان میکند. شاعر از ساقی میخواهد که باده را بیاورد و در عوض زاهدان، زهد و تقوا را کنار بگذارند. او به زیبایی و جذابیت دختران در میخانه اشاره میکند و از زلف و زیبایی آنان تمجید میکند. همچنین به یاد جمشید و بزمهای دلانگیز اشاره میشود و تاکید بر لذتهای زندگی و فراموش کردن غصهها و دردهاست. در نهایت، شاعر از عقلمندان میخواهد دیوانهای که در زنجیر است را فراموش کنند و به شادی و سرور این عید بیندیشند.
هوش مصنوعی: این روز عید است و نوشیدنیفروش با جامی پر از شراب، شاد و مست به بازار و خیابانها آمده است. او به جشن و شادی مشغول است و در حال پخش سرور و خوشی در میان مردم است.
هوش مصنوعی: ای زاهد، بیار دانههای تسبیح را و به جای آن، این زنار را ببر و در عوض، آن دختر زیبا که در معبد با موهای بلند و زنار آمده، به یاد داشته باش.
هوش مصنوعی: جمشید، پادشاه خوشبخت و برجسته، هر شب در میخانهی آسمانی، شرابی از این میخانه نوشیده است و حالا درخشش او نمایان شده است.
هوش مصنوعی: زلف افراشتهاش مانند پرچمی است که نشانهای از کفر دارد. ای پرستندگان بت، تلاشی کنید چون این بت زلفدار از خاک زفر آمده است.
هوش مصنوعی: من بارها تجربه کردهام که میخواستم از آزارها و ناراحتیها فارغ شوم، اما زیبایی و جذابیت چهرهها مرا قلقلک میزند و از تشنگی آب مینوشم.
هوش مصنوعی: از شراب منصور بنوش و به ریشهام روحی تازه ببخش، تا وقتی از خواب عدم بیدار شوم، مانند یک قهرمان بر افرازم.
هوش مصنوعی: در میخانه را باز کن و پیمانه را بچرخان، از نو شروع کن به داستانسرایی که این روز، روز شادی و سرخوشی است.
هوش مصنوعی: به آن قامت زیبا و چالاک نگاه کن، به آن چهره داغ و سوزان توجه کن، به آن لعل درخشان و زیبا توجه کن، با آن زلفی که مانند مار در هم پیچیده است.
هوش مصنوعی: از زلفی که سیاه و نرم است، رشتهای به وجود آمده که نشاندهنده زیبایی و جذابیت آن است. اینجا اشاره به این است که عطر و زیبایی مانند مشک از دور دستها، یعنی چین و تاتار، به این سرزمین آمده است.
هوش مصنوعی: ای خردمندان، به یاد بیاورید که کجاست آن دیوانه و کجاست زنجیر او؟ آن ماهی که با چهره زیبا و پریمانند آمده است، کجاست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده
عید آمد از خلد برین، شد شحنهٔ روی زمین
هان ماه نو طغراش بین امروز در کار آمده
کرده در آن خرم فضا صید گوزنان چند جا
[...]
ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده
وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده
ای مه غلام روی تو گشته زحل هندوی تو
وی خور ز عکس روی تو چون ذره در کار آمده
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو
[...]
عید است خوبان نیم شب در کوی خمار آمده
سرمست گشته صبحدم، غلتان به بازار آمده
عید آمد از چرخ برین، پر شادمانی بین زمین
مه را چو زرین جام بین از بهر خمار آمده
با ظلمت شب شکل مه چون ناخن شیر سیه
[...]
از روی فرخ فال بین، زلفش نگونسار آمده
طاووس رنگین بال بین، افسونگر مار آمده
در دیر شد رقصان صنم، یا میچمد صید حرم؟!
یا در گلستان ارم، سروی برفتار آمده؟!
چون رخ ز می رخشان کند، خورشید و مه پنهان کند؛
[...]
عیدست و جام زرنشان از میگرانبار آمده
هر زاهدی دامن کشان در دیر خمار آمده
زاهدکهکرد انکار می حیرت بدش ازکار می
از هرچه جزگفتار می اینک در انکار آمده
عیدست و یار دلستان بر دست جام ارغوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.