گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

اوقات خوش کدام است ایام عشقبازی

مشغول دوست بودن وز غیر بی‌نیازی

دوشم به گوش می‌خواند نی نکتهٔ حقیقت

مطرب بیا بگردان این پردهٔ مجازی

از حرف حق میندیش گر می‌زند به دارت

خواهی اگر چو منصور در عشق سرفرازی

فخر تو درس عشق است نه صرف و نحو و حکمت

گیرم به علم باشی برتر ز فخر رازی

تا ترک غمزهٔ تو زابرو اشارتی کرد

ترکان به پارس کردند آغاز ترکتازی

یک جام می به گردش کار جهان بسازد

ناید ز دور گردون اینگونه کارسازی

بلبل که عاشق آمد بر سنگ و گل بنالد

بر پنج روز حسنت ای گل تو چند نازی

آشفته شیخ مغرور از کعبهٔ حجیز است

من در عراق جستم شاهنشه حجازی

مرآت جلوهٔ حق معنی عشق مطلق

فرمانروای بر حق حیدر امیر غازی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

از بهر مرغ خانه چون خانه‌ای بسازی

اشتر در او نگنجد با آن همه درازی

آن مرغ خانه عقل است و آن خانه این تن تو

اشتر جمال عشق است با قد و سرفرازی

رطل گران شه را این مرغ برنتابد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
همام تبریزی

بازیچه نیست آخر آیین عشق‌بازی

با دوست درنگیرد تا روح در نبازی

چون شاهد حقیقی محجوب شد ز غیرت

در بت‌پرستیم دان با نسبت مجازی

تا آفتاب تابان از شرق برنیاید

[...]

ناصر بخارایی

آغاز می‌کند دل، سر نامهٔ نیازی

ای بی‌نیاز او را تشریف ده جوازی

در عقل ما نگنجد ادراک حسن رویت

کی محرم حقیقت گردد خیال بازی

ای از غبار کویت هر ذره آفتابی

[...]

نظام قاری

هر مختصر چه داند آئین عشقباری

کی در هوا مگس را باشد مجال بازی

ارمک بپوش و از حق میخواه جان درازی

دستار بندقی بند از بهر سرفرازی

آن تارها بچنگست از تار و پود والا

[...]

فیض کاشانی

رو بر در تو آریم رانی و گر نوازی

جز تو کسی نداریم سازی و گر نسازی

ای چاره ساز هر چند سازی تو چاره ما

دیگر بتو گرائیم از بهر چاره سازی

از تو شویم‌آباد وز تو شویم ویران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه