گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

اوقات خوش کدام است ایام عشقبازی

مشغول دوست بودن وز غیر بی‌نیازی

دوشم به گوش می‌خواند نی نکتهٔ حقیقت

مطرب بیا بگردان این پردهٔ مجازی

از حرف حق میندیش گر می‌زند به دارت

خواهی اگر چو منصور در عشق سرفرازی

فخر تو درس عشق است نه صرف و نحو و حکمت

گیرم به علم باشی برتر ز فخر رازی

تا ترک غمزهٔ تو زابرو اشارتی کرد

ترکان به پارس کردند آغاز ترکتازی

یک جام می به گردش کار جهان بسازد

ناید ز دور گردون اینگونه کارسازی

بلبل که عاشق آمد بر سنگ و گل بنالد

بر پنج روز حسنت ای گل تو چند نازی

آشفته شیخ مغرور از کعبهٔ حجیز است

من در عراق جستم شاهنشه حجازی

مرآت جلوهٔ حق معنی عشق مطلق

فرمانروای بر حق حیدر امیر غازی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode