گنجور

 
۲۱۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲

 

... ندارد بی قراری حاصلی غیر از پشیمانی

میان خویش را چون موج در بحر بلا بگشا

مکن از ظلمت پر وحشت فقر و فنا دهشت ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲

 

به هر شورش مده چون موج از کف دامن دریا

که باشد عقد گوهر خوشه ای از خرمن دریا ...

... سری گاهی بر آور چون حباب از روزن دریا

چو موج آن کس که داد از کف عنان اختیار خود

حمایل ساخت دست خویش را بر گردن دریا ...

... ز لنگر تا کدامین کشتی بی ظرف می لافد

که برمی خیزد از موج خطر مو بر تن دریا

ز تردستی زمین ها را کند گنجینه گوهر ...

... بزرگان را کند تردستی از آفت سپرداری

که از موج گهر باشد دعای جوشن دریا

ز خون بی گناهان تیغ او را نیست پروایی ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳

 

... نفس در دل گره کن همچو غواصان درین دریا

تو بر تار نفس از بی تهی چون موج می لرزی

وگرنه عقد گوهر هست بی پایان درین دریا ...

... سبکباری بود باد مراد آزادمردان را

که موج از شستن دست است دست افشان درین دریا

مشو غافل ز وحدت تا شوی فارغ ز قید تن ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴

 

چسان گردد تهی از عقد گوهر سینه دریا

که هر موج خطر قفلی است بر گنجینه دریا

ندارد تربیت تأثیر در دلهای ظلمانی ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵

 

... به کجا می روی ای خونی امید کجا

بوریا موج شکر می زند از شیرینی

گل به سامان لب لعل تو خندید کجا ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷

 

... فارغ از گردش چرخند ز خود بی خبران

موج شمشیر حوادث رگ خواب است اینجا

در ته گرد یتیمی گهری پنهان هست ...

... ناز دولت نکشند اهل قناعت صایب

کمر و تاج کم از موج و حباب است اینجا

صائب تبریزی
 
۲۱۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸

 

... هر که را می نگرم باد به دست است اینجا

می زند سینه به دریا ز تهیدستی موج

ماهی از فلس گرفتار به شست است اینجا ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱

 

... برگ گل آینه روی خزان است اینجا

نیست در دامن صحرای جنون موج سراب

دست بر هر چه زنی رشته جان است اینجا ...

صائب تبریزی
 
۲۱۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶

 

... گر ببیند روش سرو خرامان ترا

دلم از موج تپیدن نپذیرد آرام

تا به دندان نگزم سیب زنخدان ترا ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹

 

... به که دیوانه به بازار رساند خود را

رشته بی گرهی نیست درین بحر چو موج

که به آن گوهر شهوار رساند خود را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰

 

... که به سر منزل پیمانه رساند خود را

زان چو موج است همه رشته جان ها بی تاب

که به آن گوهر یکدانه رساند خود را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴

 

... تا ازان روی عرقناک نظر دادم آب

آب حیوان به نظر موج سراب است مرا

لب به دریوزه می تلخ نسازم چون جام ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱

 

... در چنین وقت که در سینه نفس نیست مرا

صایب آن موج سرابم که درین دامن دشت

دل به جا از نفس هرزه مرس نیست مرا

صائب تبریزی
 
۲۱۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹

 

... نیست ممکن که فراموش توان کرد مرا

هست چون بحر زهر موج مرا آغوشی

کی تهیدست ز آغوش توان کرد مرا ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵

 

شد ز زنجیر فزون شور جنون مجنون را

موج بال و پر رفتار شود جیحون را

گل ابری چه قدر آب ز دریا گیرد ...

... برگ عیش از کف افسوس بود موزون را

تشنه را موج ز کوثر نکند رو گردان

عاشق از خط نکند ترک لب میگون را ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴

 

... خاک در کاسه سر کن نظر خودبین را

که ز دریاست فزون موج خطر آینه را

گرچه آیینه ندارد خطر از آب گهر ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶

 

... از دل و چشم بود شیشه و پیمانه ما

نه فلک موج حبابی است ز میخانه ما

دو جهان در نظر ما دو صف مژگان است ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۰

 

... زنگ از آیینه مهتاب شد از گریه ما

بود هر موج سرابی که درین دامن دشت

رشته گوهر سیراب شد از گریه ما ...

صائب تبریزی
 
۲۱۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳

 

... هر سیاهی که به چشم آید ازین مرحله ها

صایب از فرد روان باش که چون موج سراب

رو به دریای عدم می رود این قافله ها

صائب تبریزی
 
۲۱۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱

 

... اگر تو چون کف دریا سبک کنی خود را

ترا سفینه ز موج خطر شود پیدا

زمین قابل اگر بهر فکر می طلبی ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۲۶۳