دل نگردید شب وصل تهی از گلهها
طی شد این وادی و هموار نشد آبلهها
اثر از گرمروان نیست، همانا گردید
در دل سنگ نهان آتش این قافلهها
شور من بیش شد از چوب گل و سایه بید
گشت شیرازهٔ دیوانگی این سلسلهها
گفتم از آبله، چشمی بگشاید پایم
پردهٔ خواب شد از غفلت من آبلهها
ندهد سود به بیتابی دل صبر و شکیب
کی ز افشردن پا، کم شود این زلزلهها؟
در رضاجویی حق کوش، نه خشنودی خلق
ترک واجب نتوان کرد به این نافلهها
مرگ چون باد خزان، خلق ورقهای درخت
هست چون دوری اوراق ز هم فاصلهها
منزلی نیست درین ره، نفس سوخته است
هر سیاهی که به چشم آید ازین مرحلهها
صائب از فرد روان باش که چون موج سراب
رو به دریای عدم میرود این قافلهها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساساتی عمیق و ناشی از جدایی و درد است. شاعر به وضعیت ناامیدکنندهی خود اشاره میکند که در شب وصل (اتحاد) از گلهها و نارضایتیها تهی است. او به این نکته تأکید میکند که اگرچه احساسات و شور او زیاد است، ولی در دل او آتش و حرارت پنهانی وجود دارد.
شاعر میگوید که هیچ سودی از بیتابی و صبر نمیبرد و نارضایتیها به زلزلهای تبدیل شدهاند که از مشکلات ریشه میگیرد. علاوه بر این، به اهمیت تلاش برای جلب رضایت حق اشاره میکند به جای جلب خشنودی مردم و اینکه نمیتوان واجبها را به خاطر خواستههای نادرست ترک کرد.
او مرگ را به باد خزانی تشبیه میکند که برگی را از درخت جدا میکند و فاصلهها را نشان میدهد. در نهایت، تأکید میکند که در این مسیر، هیچگونه آسایشی وجود ندارد و باید از توهمات و دلدادگیهای بیاساس پرهیز کرد، چرا که در نهایت این دنیا به سوی عدم پیش میرود.
هوش مصنوعی: دل در شب وصال از هیچ نگرانی خالی نشد، این مسیر دور شده است و هنوز هم صاف و هموار نشده است.
هوش مصنوعی: آتش این قافلهها در دل سنگ پنهان شده و نشانگر این نیست که از افرادی با روحیات گرم و پرشور است.
هوش مصنوعی: عشق و شوری که در دل دارم، به اندازهای زیاد شده که درختان گل و سایه بیدها هم نتوانستهاند آن را آرام کنند و این احساسات دیوانهوار، زندگی مرا به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: گفتم شاید با اشاره به درد و رنجی که دارم، چشمی به من بیفتد و کمک کند. اما در نتیجهی بیتوجهی من، خواب غفلت بر من سایه انداخته و مشکلاتم بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: دل بیتاب و ناآرام هیچ سودی از صبر و شکیبایی نمیبرد. آیا با فشردن پا، این زلزلههای درون کمتر میشود؟
هوش مصنوعی: در تلاش برای جلب رضایت خدا باش، نه برای خوشنودی مردم. نمیتوان واجبها را به خاطر انجام کارهای اضافی رها کرد.
هوش مصنوعی: مرگ مانند نسیم پاییزی است و انسانها همچون برگهای درخت هستند که با فاصله از یکدیگر پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: در این مسیر جایی برای استراحت نیست، چرا که هر چیزی که در این مرحله به چشم میرسد، نشاندهنده عذابهای درونی و رنج و زحمت است.
هوش مصنوعی: از فردی زنده و پویا باش، چرا که همچون موج بیثباتی که به سوی دریاچه عدم میرود، این گروههای زندگی در حال حرکتاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر شب افروخته از آتش دل مشعله ها
رود از کوی غمت سوی عدم قافله ها
دلم از پرتو خورشید رخت قندیلی ست
کز سر زلف تو آویخته با سلسله ها
شرح اسرار خرابات نداند همه کس
[...]
ای به درگاه تو از قدس روان قافلهها
پیش طوف سر کوی تو خجل نافلهها
هرکجا شاکله فضل تو در ذکر آمد
غیر تشویر نشد شاکله شاکلهها
مشکل آید همی اسناد تولد به تو زانک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.