شد ز زنجیر فزون شور جنون مجنون را
موج بال و پر رفتار شود جیحون را
گل ابری چه قدر آب ز دریا گیرد؟
نکند دیده سبکبار دل پر خون را
گوشه عافیتی صافدلان را کافی است
خم خالی است بس از میکده افلاطون را
سرو را باری اگر هست، همین بار دل است
برگ عیش از کف افسوس بود موزون را
تشنه را موج ز کوثر نکند رو گردان
عاشق از خط نکند ترک، لب میگون را
ناگواری ز بخیلان نبرد بیرون مرگ
تا قیامت نکند هضم، زمین قارون را
باده من بود از خون دل خود صائب
سنگ اطفال بود نقل، من مجنون را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت عاشقانه و جنونآمیز شاعر اشاره دارد. شاعر از شور و شوقی سخن میگوید که در وجود مجنون وجود دارد و همچنین از زیبایی و دلخوشیهای زندگی و ارتباط آن با عشق. او به تضاد بین شادی و غم، مادیات و معنویات، و عشق و جدایی میپردازد. در نهایت، شاعر اشاره میکند که احساسات او ریشه در درد و رنج دارد و بادهای که مینوشد، حاصل خون دل اوست. این شعر به نوعی بیانگر تجربههای عمیق و گزنده عاشقانه است که با زیبایی و غم توأم است.
هوش مصنوعی: مجنون تحت تاثیر شور و هیجانش از زنجیرههای عادی زندگی خارج میشود و مانند پرندهای با بال و پر باز، احساس آزادی و سرزندگی میکند. این احساس او به قدری قوی است که میتواند حتی جیحون را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: گل ابری چقدر میتواند از دریا آب بگیرد؟ آیا نمیتواند دل پر از درد و اندوهی را که چشمهایش سبکبار است، تحت تأثیر قرار دهد؟
هوش مصنوعی: در گوشهای که آرامش و سکون است، دلهای پاک و صاف به خوبی میتوانند آرامش پیدا کنند. اینجا، به خاطر کمبود، دیگر نیازی به میکده و فلسفه افلاطون نیست.
هوش مصنوعی: اگر باری بر دوش سرو هست، همان بار دل است و برگ شادی از دست رفته. در اینجا، موزون بودن و زیبایی بیفایده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تشنگی نمیتواند شخص را از دمی که احساس عشق میکند، دور کند. عاشق هرگز از خطی که آن را به معشوقش متصل میکند، روی برنمیگرداند. لبهای سرخ و زیبا هم نمیتوانند او را از عشقش دور کنند.
هوش مصنوعی: دشمنی و ناپسندی که از افراد بخیل و تنگنظر ناشی میشود، تا پایان دنیا از بین نمیرود و مانند زمین قارون که زیرخاک رفته، باقی میماند.
هوش مصنوعی: شراب من حاصل رنج و غم درونیام است، و داستان من مانند سنگی است که بچهها با آن بازی میکنند، من همان مجنون هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
طاقت بار ملامت نبود گردون را
وین شرف شیفتگان راست نه هر مادون را
من دل سوخته با این همه خامان چه کنم
نافه را بوی بود نی جگر پر خون را
ماه تا روی مبارک به کسی بنماید
[...]
مالک المک شوم چون ز جنون هامون را
در روش غاشیه بردوش نهم مجنون را
گر نه آیینهٔ روی تو برابر باشد
آه من تیره کند آینهٔ گردون را
گر تصرف نکند عشوهٔ خوبان در دل
[...]
گر کشم بر رخ دریا مژة پرخون را
غوطهها در عرق شرم دهم جیحون را
عجب از جاذبة عشق که از یکرنگی
طوق لیلی نکند سلسلة مجنون را
رتبة کوهکن این بس که کشیدست بدوش
[...]
خبر از حی مگر آورده کسی مجنون را
که گشوده بره قافله جوی خون را
از پی پرسش دل سلسله موئی آمد
تا که زنجیر فرستاد دگر مجنون را
گریه از کشته شدن نیست از آن میگریم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.