نیم آن شعله که خاموش توان کرد مرا
یا ز فانوس، قباپوش توان کرد مرا
بیش ازان است فروغ دل نورانی من
کز فلک در ته سرپوش توان کرد مرا
خون من در جگر تیغ زند جوش نشاط
نیستم باده که بی جوش توان کرد مرا
صاف گردیده ام از درد علایق چندان
که به صد رغبت می، نوش توان کرد مرا
گوش تا گوش پرست از سخنم روی زمین
چه خیال است که خس پوش توان کرد مرا؟
شور من حق نمک بر همه دلها دارد
نیست ممکن که فراموش توان کرد مرا
هست چون بحر زهر موج مرا آغوشی
کی تهیدست ز آغوش توان کرد مرا؟
غیر آن خط بناگوش، درین دعویگاه
حلقه ای نیست که در گوش توان کرد مرا
نگزیده است مرا تلخی ایام چنان
که به تکلیف، قدح نوش توان کرد مرا
هر کمندی نکند صید مرا چون منصور
صید چون دار به آغوش توان کرد مرا
بس که صائب زده ام جوش ز رنگینی فکر
در قدح چون می سر جوش توان کرد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دلی تنگ و غمگین میپردازد که تصویرهایی از شعله، نور، خون و شور را به تصویر میکشد. شاعر احساس میکند که هیچ چیزی نمیتواند او را خاموش کند یا از شور و نشاطش بکاهد. او بیان میکند که عواطف و احساساتش در عمق وجودش ریشه دوانده و هیچ تلخی یا دشواری نمیتواند تأثیر زیادی بر او بگذارد. همچنین شاعر به عشق و وابستگیهای عاطفی اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند او را از این احساسات دور کند. در نهایت، او به جوی خون و شور درونش اشاره کرده و از کشش و جاذبهای که این احساسات برای او دارند سخن میگوید.
هوش مصنوعی: نیمی از آن شعله که میتواند مرا خاموش کند، یا از طریق فانوس، میتواند مرا تسلیم کند.
هوش مصنوعی: فروغ دل من از نور آسمان نیز فراتر است و حتی میتواند به من کمک کند تا از زیر بار سنگین مشکلات بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: خون من در زیر پوست به شدت در حال جوش و خروش است، و من مانند شرابی نیستم که بدون جوشیدن بتواند مرا شاداب کند.
هوش مصنوعی: از شدت دردها و وابستگیها به جایی رسیدهام که دیگر چنان صاف و پاک شدهام که با کمال میل میتوانم شراب بنوشم.
هوش مصنوعی: گوش من از سخنم پر شده است، آیا روی زمین امیدی هست که بتواند به من خس و خاشاک بدهد؟
هوش مصنوعی: عشق و احساسم برای همه دلها ارزش و اهمیت خاصی دارد و اصلاً امکان ندارد که کسی بتواند مرا فراموش کند.
هوش مصنوعی: دریا مانند زهر است و از امواج خود پر است؛ آیا کسی میتواند مرا در آغوش بگیرد که خود از آغوش دیگران خالی است؟
هوش مصنوعی: غیر از آن خطی که بر گردن توست، در این جا حلقهای وجود ندارد که بتواند در گوش من بیفتد.
هوش مصنوعی: روزگار دردمند من به اندازهای تلخ نیست که نتوانم با تحمل و صبر، از آن عبور کنم و با ارادهام بر آن غلبه کنم.
هوش مصنوعی: هیچ کمندی نمیتواند مرا چون منصور گرفتار کند، چون او قادر است که مرا به آغوش خود بگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و تنوع افکارم، در حالتی شبیه به نشئگی قرار گرفتم و این حال من را به وجد آورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.