... که از قفا شده بی سر ز خنجر فولاد

به جای غسل و کفن زیر سم اسب ستم

فتاده هیچ بدن کس چنین ندارد یاد ...

... تنی که داشت به دوش نبی مکان آخر

ز سم اسب مترجم چه اسم اعظم شد

برای داغ علی اکبرش که در دل بود ...

... هیچ کس نشنیده جسم بی سری را بعد قتل

از سم اسب ستم با خاک یکسانش کنند

کشته بسیار است اما کشته ای را کس ندید ...

... زد ضربتی به تارک مرحب که تا سقر

هی تاخت با دو اسبه وهی مرحبا نمود

تا چون کلیم رومز جهودان چو شب کند ...

... در پیش چشم زینب محزون دل کباب

از سم اسب جسم حسین توتیا نمود

بی غسل و بی کفن بدن سبط مصطفی ...

... آن کهنه پیرهن که به تن داشتی چه شد

این جسم پاره را به سم اسب ها چکار

زان جسم سر جدا چو جوابی نیامدش ...

... ندانم در کجا بد صامتا شیر خدا آن دم

که نگذارد بتازند اسب کین بر جسم بی جانش

... دیده بست از جان شیرین و در آخر او فکند

دست را در گردن اسب عقاب از ضعف حال

چون حسین آمد به سروقت جوان خویشتن ...

... حسین تو بدن نازنینش ار گویم

چو توتیا شده از سم اسب باور کن

به عابدین نبود طاقت غل و زنجیر ...

... ز طی راه شدی خسته هر که از اصحاب

به دوش خود بگرفتی غلام از او اسباب

حمیتش ببر همرهان چون جوش گرفت ...

... که ابن سعد ز بعد از زوال عاشورا

اراده کرد که اسب ستم گری تازد

تن حسین علیرا چو توتیا سازد ...

... رضا مباش که این قوم این خیال کنند

تن برادرم از اسب پایمال کنند

بیا محافظت جسم نور عینم کن ...

... عوض دفن تن سبط رسول خاتم

گتش چون سرمه ز جولان سم اسب ستم

خواهرش با دف و با چنگ و رباب ...

... الغرض شه زاده عالیجناب

راند بر قلب سپه اسب عقاب

زد به فرق دشمنان از بسکه تیغ ...

... گفت ای کودک اگر جویی علاج

یک جگر از اسب باشد احتیاج

گفت کودک ای طبیب پرهنر

من ندارم اسب تا آرم جگر

گفت با وی آن طبیب موصلی ...

... چون تسلی داد اشک و آه او

کشت اسبی را به خاطرخواه او

داد پس لخت جگر بر دست او ...

... پنج نوبت آن طبیب بی مهال

گفت رنگ اسب اینسان خوب نیست

بهر درد مادرت مطلوب نیست

نج نوبت شاه گردون اقتدار

پنج اسب از خویش کشت آن پنج بار

رحم کردن بر یتیمان را حسین ...

... به گریه جن و بشر ساختند از او یاری

ز سم اسب مخالف سرشک شد جاری

یتیم پرور شاه شهید زینب زار ...

... کنند به پیکر بابم ز کینه عدوان

ز هر طرف بنگر اسب کوفیان جولان

مکن به دفتر خود صامت این قضیه رقم ...

... گشته از بی باکی قوم ضلال

زیر سم اسب جسمم پایمال

در کف دشمن ز دور چرخ پیر ...

... بعد از آن می ماند عریان پیکرش

دیگر از نعل سم اسب جفا

می نگشتی پیکرش چون توتیا ...

... ای که گفتی ننهادند کفن بر تن او

مگر از ضرب سم اسب به جا بود تنش

بعد تاراج از آن شاه سلیمان دربان ...

... بیا جراحت جسم مرا مداوا کن

ز سم اسب نگردیده تا تنم پامال

مرا خلاص ز اعدادی بی سروپا کن ...

... فدای جانب میدان شتاب کردن تو

نمود خواهرت اسب شهادتت رازین

فدای حالت پا در رکاب کردن تو ...

... از حریم آن پیغمبر زر و زبور کند

یک طرف نعل سم اسب ستم جسم حسین

در زمین قتلگاه با خاک ره همسر کند ...

... این نغل و زنجیر و زین العابدین با این حقیری

این سم اسب جفا این جسم در خون پایمالم

آن ره شام خراب آن کودکان مضطر من ...