گنجور

 
۱۸۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب

 

... آن ناصح اهل خرد و دین که طبیعت

چون بخت کفش را سبب عیش و غنا کرد

آن خواجه که از آز رهی گشت هر آنکو ...

سنایی
 
۱۸۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در تزییفِ علمای دنیاجوی گفته شد

 

... جگر یوسفان عصر مرند

کفش عیسی مدزد و از اطلس

خر او را مساز پشماگند ...

سنایی
 
۱۸۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در نعت رسول اکرم و اصحاب پاک او

 

... با فترضی هیچ عاصی در مقام غم بود

خوش سخن شاهی کز اقبال کفش در پیش او

کشته بریان زبان یابد که در وی سم بود ...

سنایی
 
۱۸۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر

 

... مایه ور گشته ز اسباب دلش خرد و بزرگ

سودها کرده ز تاثیر کفش ماده و نر

پایه مرتبتش را چو ملک نیست قیاس ...

سنایی
 
۱۸۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک

 

... خانه عقل دو صد کله ببندد ز درر

مایه ور گشته ز تحصیل کفش خرد و بزرگ

سودها برده ز آثار دلش ماده و نر

سنایی
 
۱۸۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا

 

... کله آن گه نهی که در فتدت

سنگ در کفش و کیک در شلوار

علم کز تو ترا بنستاند ...

سنایی
 
۱۸۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح بهرامشاه

 

... بی تابش روی تو دل ما همی از رنج

نی پای ز سر داند و نی کفش ز دستار

ای بوی تو با خوی تو هم آتش و هم عود ...

سنایی
 
۱۸۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید

 

... آن خواجه ای که گشت ز تعجیل جود خویش

چون شخص سل گرفته سوال از کفش نزار

یک فکر تند از پی مدحش همه سخن ...

سنایی
 
۱۸۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان

 

... غرق عفوست کشتی عصیان

آنکه بر شید و شیر نزد کفش

جود بخلست و پردلی بهتان ...

سنایی
 
۱۹۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب

 

... آنکه او را بر سر حیدر همی خوانی امیر

کافرم گر می تواند کفش قنبر داشتن

گر تن خاکی همی بر باد ندهی شرط نیست ...

سنایی
 
۱۹۱

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

... آخر اثر زمانه رنگی آمیخت

تا در کفش از موی سیه پاک بریخت

سنایی
 
۱۹۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

... بهر دهلیزبان چگویی شعر

که بمانی چو کفش در دهلیز

بوسه بر لب دهی شکر یابی ...

سنایی
 
۱۹۵

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۱ - اندر شکر و شکایت

 

... لطف او چون مفرح آمیزد

کفش صوفی به کشف برخیزد

باز قهرش چو آید اندر کار ...

سنایی
 
۱۹۶

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۸ - اندر تجرید گوید

 

... کشف اگر بند گرددت بر تن

کشف را کفش ساز و بر سر زن

گر همی روح خواهی از تن فرد ...

سنایی
 
۱۹۷

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۶۴ - التّمثیل فی تقصیر الصّلوة

 

... از برای چه برگرفتی فرش

که بود خاک تیره موضع کفش

گفت بهر صلاح برچیدم ...

... شد ز ننگ نماز و روزه تو

کفش پای تو دست موزه تو

مرد باید که در نماز آید ...

سنایی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۵۶
sunny dark_mode