گنجور

 
۱۸۱

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۳ - سر راه گرفتن رقیب درویش را

 

... وز کف خصم در پناه افگند

لیک طفلان کوچه و بازار

باز جستندش در پی آزار ...

هلالی جغتایی
 
۱۸۲

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

... طی شد افسانه هر عاشق و معشوق که بود

قصه ما و تو در کوچه و بازار همان

همره غیر چو باشی دلم آزرده مکن ...

هلالی جغتایی
 
۱۸۳

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

... پشت امید به دیوار وفای تو که داد

که نه در کوچه غم روی به دیوار نشست

محتشم آن کف پا از مژه ات یافت خراش ...

محتشم کاشانی
 
۱۸۴

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

... تهمت کش وصالم و در گرد کوی تو

جز گرد کوچه بهر من کوچه گرد نیست

هرچند دل رفیق غم و درد و محنت است ...

محتشم کاشانی
 
۱۸۵

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

... کاه دیوار شدن محتشم اولیست که عشق

کوچه ای هست که راه تو از آن بگشاید

محتشم کاشانی
 
۱۸۶

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

سحر به کوچه بیگانه ای فتادم دوش

فتاد ناگهم آواز آشنا در گوش ...

محتشم کاشانی
 
۱۸۷

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

... او گرد غم فشانده ز حرمان به روی من

من خاک کوچه رفته ز مژگان ز راه او

زلفش سپاه خسرو حسنست وین عجب ...

محتشم کاشانی
 
۱۸۸

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در توحید حضرت باریتعالی و موعظه

 

... روان کننده احکام وی به چوب و عصا

در آب کوچه پدید آورنده از هر سو

به محض صنع مشبک کننده دریا ...

محتشم کاشانی
 
۱۸۹

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح پادشاه دکن گفته

 

... گداخت جان ز غم آنگه نوید جانان داد

گدای کوچه و سلطان شهر را از عدل

عدیل وار حیات و ممات یکسان داد ...

محتشم کاشانی
 
۱۹۰

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - قصیده

 

... گماری دشمنی از مرگ بدتر بر من ابتر

نه من آن کوچه پیمایم که شبها تا سحر بودی

برای شمع راه من چراغ روزن و منظر ...

محتشم کاشانی
 
۱۹۱

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در مدح شاهزاده شهید سلطان حمزه میرزا

 

... روز مصافش کند حلقه زه گیر را

کوچه راه گریز پیل بزرگ استخوان

خصم به قدر الم گر بخروشد شود ...

محتشم کاشانی
 
۱۹۲

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - در شکایت فرماید

 

... وی درکمال حشمت ارباب حاجت از تو

در کوچه ظرافت عمری دواندام از جهل

کردم در آخر اما کسب ظرافت از تو ...

محتشم کاشانی
 
۱۹۳

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۰- میرعبدالباقی

 

... خدمتش با وجود نسب و کمالی که داشت به حلیه حسب آراسته بود با همه رتبت که داشت دایم همت برعایت حال درویشان میگماشت چنانکه میل خاطر عاطر او باین جماعت وافی هدایت از این رباعی که گفته معلوم میشود

مسکن شده کوچه ملامت ما را

ره نیست بوادی سلامت ما را ...

سام میرزا صفوی
 
۱۹۴

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ چهارم در ذکر حضرات واجب التعظیم » ۱۹۹- شیخ زادهٔ لاهیجی

 

... گشتند درختان ز شکوفه همه چشم

در کوچه انتظار کردند سفید

هر چند که دل بوصل شادان کردیم ...

سام میرزا صفوی
 
۱۹۵

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۵۳۵- مولانا سالکی رشتی

 

... یوسف حسنی و غوغای خریداری تست

بر سر کوچه جدا بر سر بازار جدا

سام میرزا صفوی
 
۱۹۶

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام » ۶۶۵- مولانا قاسم قربنو

 

... کورم چو زلالی و چو قوسی کرم امروز

حیدر که بهر کوچه دویدی بکلوخی

در میان غزل این بیت او خوب واقع شده و مراد از ایراد این غزل همین بیت است ...

سام میرزا صفوی
 
۱۹۷

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶

 

... باز خود را هرزه گرد رهگذاری کرده ام

گشته پایم راز دار طول و عرض کوچه ای

چشم را جاسوس راه انتظاری کرده ام ...

وحشی بافقی
 
۱۹۸

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ما اجنبی ز قاعده کار عالمیم

بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست ...

وحشی بافقی
 
۱۹۹

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - قصیده

 

... چند باشم به غم و غصه ایام صبور

چند گیرم به سر کوچه اندوه قرار

می روم داد زنان بر در دارای زمان ...

وحشی بافقی
 
۲۰۰

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در ستایش میرمیران

 

... تن خصم تو چه شهریست که شاهش بکشد

کوچه های پر از آشوب در او راه مسام

سر دشمن نکند روز جزا تیز سری ...

وحشی بافقی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۴۹