گنجور

 
سام میرزا صفوی

از اولاد شاه نورالدین نعمت الله است که از غایت شهرت احتیاج به تعریف ندارد.

گل بستان بنی فاطمه عبدالباقی

کآید از نکهت او بوی نبی مرسل

خدمتش با وجود نسب و کمالی که داشت به حلیه حسب آراسته بود، با همه رتبت که داشت دایم همت برعایت حال درویشان میگماشت، چنانکه میل خاطر عاطر او باین جماعت وافی هدایت از این رباعی که گفته معلوم میشود .

مسکن شده کوچه ملامت ما را

ره نیست بوادی سلامت ما را

درویشانیم ترک عالم کرده

اینست طریق تا قیامت ما را

در سلیقه انشاء از بی نظیران بود و گاهی بگفتن شعر نیز میل میفرموده اند تخلص باقی میکرده اند دیوان غزل تمام کرده اند، در اوایل زمان صاحب قران مغفور بمنصب صدارت آنحضرت مشرف گشته بعد از آن بوکالت ایشان مترقی گشتند، و حل و عقد مهام انام بقبضه اقتدارشان در آمد چنانکه جمیع امور ملکی و مالی بی استصواب رأی صواب نمای ایشان متمشی نمی شد، در جنگی که میانه صاحبقران مغفور و پادشاه روم واقع شد بدرجه شهادت رسید و کان ذالک فی اوایل رجب المرجب سنه عشرین و تسعمایه، این مطلع از جمله اشعار ایشانست.

تا پریشان نشود کار بسامان نرسد

شرط عشق است که تا این نشود آن نشود