ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و دلدادگی عمیق شاعری به معشوق پرداخته است. شاعر خود را به عنوان «گدایان» و «بندان» تصویر میکند که هیچ چیز جز عشق به معشوق نمیشناسند. او بیان میکند که حتی اگر طرد شوند یا مورد محبت قرار بگیرند، همچنان به عشق خود وفادارند و راه دیگری برای رفتن ندارند. در حضور معشوق، هرگونه درد و رنج را با سر تسلیم میپذیرند و فقط به یاد او به سر میبرند. شاعر حس میکند که در این عشق، هیچ چیز دیگر برایش مهم نیست و برای او، معشوق از همه چیز ارزشمندتر است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که بدون وجود معشوق، زندگی بیارزش است و نمیتواند از عشق او دست بکشد.
ما در برابر معشوق خود ( حضرت دوست ) هیچ نداریم اما عاشق او هستیم و اگر عشق او را به شهری تشبیه کنند ما از ساکنان آن شهر هستیم
عاشقان دوست را نام و نشانی نیست در این درگاه و هر چه آنها در این درگاه خطاب شوند خوانده میشوند
چه به درگاه دوست راه بیابیم و چه نیابیم و طرد بشویم جای دگر و راه دیگری را نمیشناسیم
اگر دوست به هوای جان ما هم به پا خیزد و قصد خون ما را کند اطاعت میکنیم و سر پیچی نخواهیم کرد
عشاق به خاطر فیض بردن از محضر دوست از ارزش های دنیایی خود خرج میکنند ولی ما از جان خود
هوش مصنوعی: خداوند، خرد و دانش را از ما نیرنگ نکن و عیب ما را بر ما مگیر، چون ما نادانیم.
هر گلی که به دنیا بیاید، ما به خاطر عشق به آن مثل بلبل هزاران دستان هستیم
کوتاه نظر ها و انسان های بی معرفت تنها میوه را میبینند ولیکن ما بستر فراهم آمدن آن را میبینیم ( اشاره به نگاه با معرفت و بی معرفت )
تو به صورت و وجهه مادی و فنا پذیر هر چیز توجه داری اما ما به قدرت خالق و ظرافت ها در کار او توجه داریم
اگر به غیر صحبت در مورد دوست در تمام عمر کردهام از گفته خود پشیمانم
اگر همه دنیا را داشته باشم اما نتوانم با دوست همنشین باشم هیچ ارزشی ندارد
هوش مصنوعی: میتوان گفت که میتوانیم از جان عزیز خود جدا شویم، اما هرگز نمیتوانیم از یاری عزیز خود دور باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شکر اسلام کرد مادانیم
کین زمان مرد راه ایمانیم
ما که با داغ نام سلطانیم
ختلی آن به که خوش ترک رانیم
تا ز شوق تو مست و حیرانیم
ره به هستی خود نمیدانیم
تو چه دانی که ما چه مرغانیم
هر نفس زیر لب چه می خوانیم
چون به دست آورد کسی ما را
ما گهی گنج گاه ویرانیم
چرخ از بهر ماست در گردش
[...]
من و تو هر دو خواجهتاشانیم
بندهٔ بارگاه سلطانیم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.