کبری پورحسن خیاوی
تفرج کردن:تماشا کردن
کبری پورحسن خیاوی در ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۵ - و له فی المدیحه:
سلام بیت ۷
گه گرد گوش حلقه ،گه زی کمر گرایی...
کبری پورحسن خیاوی در ۳ ماه قبل، یکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
بیت ۵ زعقل من عجب اید صوابگویان را
که دل به دست تو دادن/دادم خلاف در جان است
در تصحیح فروغی و اقبال آشتیانی "دادم" ضبط شده است اما با هر واژه معنایی لطیف دارد.
۱.(زیرا صوابگویان میگویند که) "دادن" دل به دست تو مخالفت کردن با جان و زنده بودن است.
۲.من با صوابگویان در گفته های شان موافقم فقط اختلاف من با آنها این است که میگویند من دل به تو "دادم" و عاشقت شده ام در حالیکه من جانم را هم به تو دادم و فدای تو هستم.
کبری پورحسن خیاوی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲ - گفتار اندر نواخت ضعیفان:
بیت ۱۶
اگر تیغ دورانش انداخته است نه شمشیر دوران هنوز اخته است
اگر شمشیر حوادث و روزگار یتیم و رنج دیده را شکسته و ناتوان کرده است ، بازهم شمشیردوران برآمده و تیز است و میتواند تو را هم بشکند.
کبری پورحسن خیاوی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۶ در پاسخ به علی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:
سپاس!
روزی مقرری که به آن بتوان امید داشت.
کبری پورحسن خیاوی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:
با احترام؛ در نسخه به تصحیح محمد علی فروغی و عباس اقبال آشتیانی چنین است :
نه به استر بر سوارم نه چو اشتر زیر بارم
نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی می زنم آسوده و عمری می گذارم
...
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز آمد بمرد و بیمار بزیست
ای بسا اسب تیز رو که بماند
که خر لنگ جان به منزل برد
بس که در خاک تندرستان
دفن کردیم و زخم خورده بمرد
کبری پورحسن خیاوی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:
تفرج کردن: تماشا کردن