گنجور

 
خیام

رباعی ۱۰۸: از منزل کفر تا به دین، یک نفس است،

رباعی ۱۰۹: شادی بطلب که حاصل عمر دمی است،

رباعی ۱۱۰: تا زهره و مه در آسمان گشته پدید،

رباعی ۱۱۱: مهتاب به نور دامن شب بشکافت *(منتسب به چند نفر)

رباعی ۱۱۲: چون عهده نمی‌شود کسی فردا را، *(منتسب به چند نفر)

رباعی ۱۱۳: این قافله عمر عجب می‌گذرد!

رباعی ۱۱۴: هنگام سپیده‌دم خروس سحری، *(منتسب به چند نفر)

رباعی ۱۱۵: وقت سحر است، خیز ای مایه ناز،

رباعی ۱۱۶: هنگام صبوح ای صنم فرخ‌پی

رباعی ۱۱۷: صبح است، دمی بر می گلرنگ زنیم،

رباعی ۱۱۸: روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد،

رباعی ۱۱۹: فصل گل و طرف جویبار و لب کشت،

رباعی ۱۲۰: بر چهره گل نسیم نوروز خوش است، *(منتسب به چند نفر)

رباعی ۱۲۱: ساقی، گل و سبزه بس طربناک شده‌است،

رباعی ۱۲۲: چون لاله به نوروز قدح گیر به دست،

رباعی ۱۲۳: * هر گه که بنفشه جامه در رنگ زند،

رباعی ۱۲۴: برخیز و مخور غم جهان گذران،

رباعی ۱۲۵: در دایره سپهر ناپیدا غور،

رباعی ۱۲۶: از درس علوم جمله بگریزی به،

رباعی ۱۲۷: ایام زمانه از کسی دارد ننگ،

رباعی ۱۲۸: * از آمدن بهار و از رفتن دی،

رباعی ۱۲۹: زان پیش که نام تو ز عالم برود *(منتسب به چند نفر)

رباعی ۱۳۰: * ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم،

رباعی ۱۳۱: * تن زن چو به زیر فلک بی‌باکی،

رباعی ۱۳۲: * می بر کف من نه که دلم در تاب است،

رباعی ۱۳۳: می نوش که عمر جاودانی این است،

رباعی ۱۳۴: با باده نشین، که ملک محمود این است،

رباعی ۱۳۵: امروز تو را دسترس فردا نیست،

رباعی ۱۳۶: * دوران جهان بی می و ساقی هیچ است،

رباعی ۱۳۷: تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؛

رباعی ۱۳۸: تا دست به اتفاق بر هم نزنیم،

رباعی ۱۳۹: لب بر لب کوزه بردم از غایت آز،

رباعی ۱۴۰: خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛

رباعی ۱۴۱: فردا علم نفاق طی خواهم کرد،

رباعی ۱۴۲: گردون نگری ز قد‌ فرسوده ماست، *(منتسب به چند نفر)

رباعی ۱۴۳: عمرت تا کی به خود‌پرستی گذرد