بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد است
درون پردهٔ او نغمه نیست فریاد است
زمانه کهنه بتان را هزار بار آراست
من از حرم نگذشتم که پخته بنیاد است
درفش ملت عثمانیان دوباره بلند
چه گویمت که به تیموریان چه افتاد است
خوشا نصیب که خاک تو آرمید اینجا
که این زمین ز طلسم فرنگ آزاد است
هزار مرتبه کابل نکوتر از دهلی است
که آن عجوزه عروس هزار داماد است
درون دیده نگه دارم اشک خونین را
که من فقیرم و این دولت خدا داد است
اگرچه پیر حرم ورد لااله دارد
کجا نگاه که برنده تر ز پولاد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اوضاع سیاسی و فرهنگی زمان خود اشاره دارد. او از افت کیفیت موسیقی و نغمهها در دوران جدید سخن میگوید و گذشتهای پر از زیبایی و ارزش را یادآوری میکند. به تضعیف بتهای کهنه و دگرگونیهای اجتماعی اشاره میکند و به تجلیل از فرهنگ و هویت عثمانی میپردازد. همچنین، عشق به سرزمین و آزادی آن را ستایش میکند و در مقایسهای، کابل را برتر از دهلی میداند. در نهایت، احساسات شخصی خود را با چشمان اشکآلود و احساس فقر در این دنیای پر از چالش بیان میکند.
هوش مصنوعی: بیا که ساز و آواز فرنگ به پایان رسیده است و در دل آن هیچ ترانهای وجود ندارد، فقط فریاد و نالهای میشنویم.
هوش مصنوعی: زمانه بارها و بارها در شکل و ظاهر بتهای قدیمی تغییر و زیبایی ایجاد کرده است، اما من هرگز از حرم و محل مقدس خود دور نشدهام، چون معتقدم که ریشه و اساس درست و محکم است.
هوش مصنوعی: پرچم ملت عثمانی دوباره به اهتزاز درآمده است. چه بگویم دربارهی سرنوشت تیموریان؟
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که بدنش در اینجا آرام میگیرد، جایی که این سرزمین از تسلط و افسون بیگانه آزاد است.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه میتوان گفت: کابل، به عنوان یک مکان، از دهلی بهتر و زیباتر است، زیرا آنجا مانند یک عروس دارای جذابیت و زیباییهای خاصی است که برای خیلیها دلنشین و دوستداشتنی است.
هوش مصنوعی: چشمم را پر از اشک خونین میکنم، زیرا من آدمی بیبضاعت هستم و این نعمت از جانب خداوند به من رسیده است.
هوش مصنوعی: هرچند که واعظ و پیر، ذکر «لا اله» را بر زبان دارد، اما کجا میتوان نگاهی کرد که آنچه در دل دارد، قویتر و تندتر از فولاد است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جگر ز زخم تو معمور و دل ز غم شاد است
ز یمن جور تو اقلیم درد آباد است
اجل ز هر غمم آسوده کرد و دانستم
که شمع را اگر آسایشی است از باد است
به آن رسیده که رامم شود، رمش ندهی
[...]
دلم به عشق ز آسیب فتنه آزاد است
چراغ بزم سلیمان مصاحب باد است
دماغ نکهت گل نیست ما خموشان را
به عندلیب بگویید این چه فریاد است
کسی نمانده که گیرد خبر ز حال کسی
[...]
دلم ز قید پریدن همیشه آزاد است
دو بال بر تن من، چون دو دست صیاد است
شود ز سایه تصویر، با زمین یکسان
عمارت دل ما بس که سست بنیاد است
کسی نماند که از جور آسمان نگریست
[...]
برا امام که بنیاد عمر بر باد است
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
غلام همت آنم که جز محبت تو
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
شنیدهاید که در حق دوستان علی
[...]
دماغ اهل فنا، از مکاره آزاد است
چراغ مجلس تصویر، ایمن از باداست
دل شکسته، چه غم دارد از حوادث دهر؟
که بیم سیل کشد، خانه یی که آباد است!
بکن حذر ز ضعیفان، به زور خویش مناز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.