می کند بند غلامان سخت تر
حریت می خواند او را بی بصر
گرمی هنگامهٔ جمهور دید
پرده بر روی ملوکیت کشید
سلطنت را جامع اقوام گفت
کار خود را پخته کرد و خام گفت
در فضایش بال و پر نتوان گشود
با کلیدش هیچ در نتوان گشود
گفت با مرغ قفس «ای دردمند
آشیان در خانهٔ صیاد بند
هر که سازد آشیان در دشت و مرغ»
او نباشد ایمن از شاهین و چرغ
از فسونش مرغ زیرک دانه مست
ناله ها اندر گلوی خود شکست
حریت خواهی به پیچاکش میفت
تشنه میر و بر نم تاکش میفت
الحذر از گرمی گفتار او
الحذر از حرف پهلو دار او
چشم ها از سرمه اش بی نور تر
بندهٔ مجبور ازو مجبور تر
از شراب ساتگینش الحذر
از قمار بدنشینش الحذر
از خودی غافل نگردد مرد حر
حفظ خود کن حب افیونش مخور
پیش فرعونان بگو حرف کلیم
تا کند ضرب تو دریا را دونیم
داغم از رسوائی این کاروان
در امیر او ندیدم نور جان
تن پرست و جاه مست و کم نگه
اندرونش بی نصیب از لااله
در حرم زاد و کلیسا را مرید
پردهٔ ناموس ما را بر درید
دامن او را گرفتن ابلهی است
سینهٔ او از دل روشن تهی است
اندرین ره تکیه بر خود کن که مرد
صید آهو با سگ کوری نکرد
آه از قومی که چشم از خویش بست
دل به غیر الله داد ، از خود گسست
تا خودی در سینهٔ ملت بمرد
کوه ، کاهی کرد و باد او را ببرد
گرچه دارد لااله اندر نهاد
از بطون او مسلمانی نزاد
آنکه بخشد بی یقینان را یقین
آنکه لرزد از سجود او زمین
آنکه زیر تیغ گوید لااله
آنکه از خونش بروید لااله
آن سرور ، آن سوز مشتاقی نماند
در حرم صاحبدلی باقی نماند
ای مسلمان اندرین دیر کهن
تا کجا باشی به بند اهرمن
جهد با توفیق و لذت در طلب
کس نیابد بی نیاز نیم شب
زیستن تا کی به بحر اندر چو خس
سخت شو چون کوه از ضبط نفس
گرچه دانا حال دل با کس نگفت
از تو درد خویش نتوانم نهفت
تا غلامم در غلامی زاده ام
ز آستان کعبه دور افتاده ام
چون بنام مصطفی خوانم درود
از خجالت آب می گردد وجود
عشق میگوید که ای محکوم غیر
سینهٔ تو از بتان مانند دیر
تا نداری از محمد رنگ و بو
از درود خود میالا نام او
از قیام بی حضور من مپرس
از سجود بی سرور من مپرس
جلوهٔ حق گرچه باشد یک نفس
قسمت مردان آزاد است و بس
مردی آزادی چو آید در سجود
در طوافش گرم رو چرخ کبود
ما غلامان از جلالش بیخبر
از جمال لازوالش بیخبر
از غلامی لذت ایمان مجو
گرچه باشد حافظ قرآن ، مجو
مؤمن است و پیشهٔ او آزری است
دین و عرفانش سراپا کافری است
در بدن داری اگر سوز حیات
هست معراج مسلمان در صلوت
ور نداری خون گرم اندر بدن
سجدهٔ تو نیست جز رسم کهن
عید آزادان شکوه ملک و دین
عید محکومان هجوم مؤمنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد جامعه و اوضاع سیاسی و اجتماعی میپردازد و بر آزادی و انسانیت تأکید میکند. شاعر به توصیف قربانیان سیستم حکومتی و بردگی میپردازد و زبان به اعتراض میگشاید. او از درد و رنج مردم گرفتار در بند و سلطه سخن میگوید و به آنها هشدار میدهد که از فریب کلمات و وعدههای توخالی دوری کنند. همچنین بر این نکته تأکید میکند که حقیقیت و ایمان واقعی در عمل و تکیه بر خود نهفته است و نه فقط در زبان و ظاهر. در نهایت، شاعر آزادی و حقیقت را در پیوند با ایمان و عبودیت به خدا میداند و به مسلمانان الهام میبخشد که در جستجوی حقیقت و آزادی تلاش کنند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که در آن فردی به شدت تحت فشار و کنترل دیگری قرار دارد، به گونهای که هیچ آزادی خاصی برای او باقی نمانده است. در این حالت، گرچه او خود را آزاد میداند، اما عملاً در بند و محدودیتهایی قرار دارد که نمیتواند آنها را به خوبی مشاهده کند یا درک کند.
هوش مصنوعی: وقتی جو و هیجان عمومی را مشاهده کرد، پردهای بر روی سلطنت و قدرت گذاشت.
هوش مصنوعی: سلطنت از اقوام مختلف به خوبی و با تدبیر شکل گرفته و در این میان کسی که ناپخته و بیتجربه است، نمیتواند ادعای انجام کارهای مهم و اساسی را داشته باشد.
هوش مصنوعی: در فضای او نمیتوان آزادی و پرواز پیدا کرد و هیچ دری را نمیتوان با کلید او باز کرد.
هوش مصنوعی: مرغ قفس به صیاد اشاره میکند و از وضعیت خود شکایت میکند، زیرا احساس میکند که در خانهای که باید برایش امن و آرام باشد، در واقع در دام خطرناکی گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دشت خانهای بسازد و پرندهای در آن نگهداری کند، نباید از خطر شاهین و پرندگان شکاری در امان باشد.
هوش مصنوعی: پرندهای زیرک که در دام فریب او گرفتار شده، به دلیل ناامیدی و درد دلش، نالههایی از درونش بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: اگر آزادی بخواهی، با مشکلات و چالشها مواجه میشوی، اما با این حال، باید به تلاش و کوشش ادامه دهی تا به خواستهات برسی.
هوش مصنوعی: مواظب باشید از گرمی کلام او و به نشانههای پنهان او.
هوش مصنوعی: چشمها بینورتر از سرمهی او هستند و بندهی مجبور هم از او بیشتر مجبورهست.
هوش مصنوعی: از نوشیدنی زیبا و دلربایش باید پرهیز کرد و از بازیگری که در تنش نشسته نیز باید دوری جست.
هوش مصنوعی: مرد حر باید مراقب خودش باشد و از خود غافل نشود؛ به همین خاطر نباید به عشق و وابستگیهایی که او را از مسیرش دور میکند، توجه کند.
هوش مصنوعی: به آنان بگو که مثل موسی حرف بزنند، تا بتوانند دریا را برای تو به دو نیم کنند.
هوش مصنوعی: من از رسوایی این کاروان در دل داغی دارم و در وجود امیر، نوری برای جانم نمیبینم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی میپردازد که به دنیا و ظواهر فریبنده آن وابسته است و درونش از مسایل عمیق و معنوی خالی است. او تنها به لذتهای دنیوی توجه دارد و از معرفت و تصفیه روح بیبهره است.
هوش مصنوعی: در مکانهای مقدس مانند حرم و کلیسا، افرادی که به آنجا تعلق دارند یا پیروان آنجا هستند، دست به اقداماتی میزنند که حریم خصوصی و حرمت ما را زیر پا میگذارند و به راحتی به آن آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: گرفتن دامن کسی که از او بهرهای نیست، کار نادانی است؛ چرا که دل او خالی از روشنایی و درک عمیق است.
هوش مصنوعی: در این مسیر بر خودت تکیه کن، زیرا مردی که آهو را شکار میکند، با وجود اینکه سگش کور است، به موفقیت میرسد.
هوش مصنوعی: ای کاش از گروهی که چشم از خود و هویتشان بستند و دل را به غیر از خدا سپردند، بگذریم. آنها از خود فاصله گرفتند و به چیزهای دیگر روی آوردند.
هوش مصنوعی: وقتی که فردی در دل جامعه از بین برود، مانند کوهی است که به کاه تبدیل شده و باد آن را میبرد.
هوش مصنوعی: هرچند که در وجودش نشانههای خداوند هست، اما از عمق وجود او، اعتقاد به اسلام به وجود نیامده است.
هوش مصنوعی: کسی که به انسانهای شکدار یقین میبخشد، همان کسی است که زمین از عظمت سجدهاش میلرزید.
هوش مصنوعی: کسی که در زیر شمشیر میگوید "لا اله" (هیچ خدایی جز خدا نیست)، به قدری ایمان و اعتقاد دارد که حتی در شرایط سخت و بحرانی نیز تسلیم نمیشود. او از جان خود میگذرد و با تمام وجود به عقایدش پایبند است.
هوش مصنوعی: محبت و اشتیاقی که در دل مینمود، دیگر در دلها و مکانهای مقدس باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: ای مسلمان، در این مکان قدیمی که چیزی جز گمراهی نیست، تا کجا میخواهی در بند شیطان باقی بمانی؟
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش بدون موفقیت و لذت در جستجوی چیزی، در میانه شب نتیجهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: زیستن تا کی باید در بحر مانند خس (علف هرز) سرگردان باشی؟ باید همانند کوه استوار و محکم باشی و کنترل نفس خود را در دست بگیری.
هوش مصنوعی: اگرچه آگاهان هیچوقت از دلشان با کسی سخن نمیگویند، اما من نمیتوانم درد خود را از تو پنهان کنم.
هوش مصنوعی: من از بدو تولدم به بندگی و خدمتگری تربیت شدهام و اکنون از آستان کعبه دور هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که نام پیامبر اسلام، مصطفی، را با احترام و درود میآورم، از خجالت وجودم به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: عشق به تو میگوید که جز سینهٔ تو، هیچیک از بتها و معبودها به اندازهٔ تو ارزش ندارند و تو در واقع در این عشق به نوعی در بند و محکوم هستی.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه از درود و سلام به محمد یاد کنی، از او رنگ و بویی نداشته باش.
هوش مصنوعی: از من دربارهی قیام و ایستادگیام سؤال نکن، چرا که در غیاب من رخ میدهد؛ و از سجود و بهسجدت آمدنم بیخوشحالی و بیاحساس سُرور، چیزی نپرس.
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوهٔ حقیقت، حتی اگر برای مدت کوتاهی باشد، تنها در دست مردان آزاد و بزرگ قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که یک مرد آزاد در حال عبادت و سجده است، به دور او مثل چرخ آسمان میچرخد و به او توجه میکند.
هوش مصنوعی: ما بندگان او به بزرگی و عظمتش آگاهیم، ولی از زیبایی جاودانیاش بیخبر هستیم.
هوش مصنوعی: از خدمتگزاری که تنها حافظ قرآن است، لذت ایمان را جستجو نکن، زیرا ممکن است او در واقع مخلص و مؤمن نباشد.
هوش مصنوعی: او انسانی مؤمن است و شغلش این است که به دیگران دین و عرفان را آموزش دهد، اما در حقیقت خود به تمام موازین کفر و بیاعتقادی پایبند است.
هوش مصنوعی: اگر در وجودت شعلهای از زندگی وجود دارد، نشانهی رشد و تعالی مسلمان در نماز و عبادت است.
هوش مصنوعی: اگر در وجودت احساس گرما و زندگی نداشته باشی، تنها سجدهات یک عادت قدیمی است و معنا و روحی در آن نیست.
هوش مصنوعی: عید آزادگان جشن پیروزی و شرافت سرزمین و مذهب است و برای محکومان نیز زمانی است که مؤمنان بر آنها یاری میرسانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.