گنجور

حاشیه‌ها

aria ete در ‫۴۵ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۹ - حکایت عداوت در میان دو شخص:

میان دو تن دشمنی بود و جنگ   سر از کبر بر یکدگر چون پلنگ

میان دو نفر، دشمنی و جنگ وجود داشت.

هر دو نفر، از روی تکبر و غرور، مانند دو پلنگ درنده، به هم می‌نگریستند.

(این تشبیه نشان‌دهنده‌ی شدت غرور و کینه‌ی آن‌هاست. هیچ‌کدام حاضر به کوتاه آمدن نبودند.)

کورش خانی‌آذر در ‫۵۰ دقیقه قبل، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

ابیات ۱۱، ۱۲ و ۱۳ با ترتیب مصراع‌های اشتباه نوشته شده است. 

مردمک از دید‌ها پیش از نگه گیر هوا

سوختم چندانکه با خوی تو گشتم آشنا

آخر از خود رفتنم راهی به فهم ناز برد

کیست گردد یک مژه برهم زدن صبرآزما؟

هرکجا ذوقِ تماشایت براندازد نقاب

گر جمالت عام سازد رخصت نظاره را

بینام بی نامی در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۲۵ در پاسخ به دوست دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

شاخ تر انسان است، یعنی خودت

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۴:

به استنادِ

1-مصرع دوم بیت دوم از رباعی‌های شماره 219 و 220 جهان ملک خاتون «چون نیست میسرم که ترکش گیرم»؛

2-بیت 53 از بخش 28 خسرو و شیرین اثر امیرخسرو دهلوی «مرا تا جان بود ترکش نگیرم/وگر میرم رها کن تا بمیرم»؛

 

«ترک گرفتن» در مصرع نخست بیت شماره 6 «ز ترکِش گر زند تیرم به ترکش من نمی‌گیرم»، به معنی «ترک کردن» است.

خلیل شفیعی در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:

✅ نگاه دوم: عناصر برجستهٔ غزل ۲۶۷

۱ ـــ بیت اول: «ای صبا گر بُگذری بر ساحلِ رودِ اَرَس...»

خطاب به صبا و درخواست رساندن پیام عاشق؛ «بوسه زدن بر خاک» نشانهٔ احترام و دلبستگی، و «مُشکین کردن نفس» استعاره از عطرآگین شدن یاد محبوب.

۲ ـــ بیت دوم: «منزلِ سَلمی که بادَش هر دَم از ما صد سلام...»

تصویر کاروان در راه عشق؛ «ساربان» و «جرس» نماد حرکت و سفر، و یادآور فاصلهٔ عاشق از معشوق.

۳ ـــ بیت سوم: «مَحمِلِ جانان ببوس، آن‌گه به زاری عرضه دار...»

«محمل جانان» نماد جایگاه معشوق؛ بوسیدن آن به معنای نهایت خضوع، و «به زاری عرضه داشتن» بیانگر اوج اندوه و سوز عاشقانه.

۴ ـــ بیت چهارم: «من که قولِ ناصحان را خواندَمی قولِ رَباب...»

ردّ نصیحت ناصحان؛ «قول رباب» استعاره از نغمهٔ خوش و دلپذیر، در برابر پند خشک عاقلان. «گوشمالی هجران» نتیجهٔ سرکشی عاشق در برابر پند.

۵ ـــ بیت پنجم: «عشرتِ شب‌گیر کن، می نوش کاندر راهِ عشق...»

دعوت به عیش و می‌نوشی؛ «میر عسَس» (پاسبان شب) نماد خطرهای راه عشق و تجربهٔ شب‌روی عاشقان.

۶ ـــ بیت ششم: «عشق‌بازی کارِ بازی نیست ای دل! سر بباز...»

بیان جدّیت عشق؛ با تشبیه  «گوی عشق» و «چوگان هوس» که بی‌ثمر است. عشق حقیقی نیازمند ازخودگذشتگی کامل است.

۷ ـــ بیت هفتم: «دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار...»

تسلیم دل و جان در برابر محبوب؛ «چشم مست یار» قدرتی رباینده دارد که حتی هشیاران هم توان مقاومت در برابرش ندارند.

۸ ـــ بیت هشتم: «طوطیان در شکّرستان کامرانی می‌کنند...»

«طوطی در شکرستان» نماد کامروایی و برخورداری، در برابر «مگس مسکین» که از حسرت محرومیت به سر می‌زند؛ تقابل کامیابی و ناکامی در عشق.

۹ ـــ بیت نهم: «نامِ حافظ گر برآید بر زبانِ کِلکِ دوست...»

پایان غزل با تمنای شاعر؛ بالاترین خواستهٔ او بردن نامش در قلم دوست است. «جناب حضرت شاه» نماد عالی‌ترین مرجع کرم و توجه.

⬅️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)

پیوند به وبگاه بیرونی

خلیل شفیعی در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:

👈 نگاه اول: شرح مختصر غزل ۲۶۷ دیوان حافظ

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس / بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

ای نسیم صبا! اگر گذرت به کنار رود ارس افتاد، خاک آن سرزمین را ببوس و با عطر آن، نفَس خود را خوشبو کن.

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام / پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

خانهٔ معشوق من، سلمی، جایی است که همواره درود و سلام‌های عاشقان به آن روانه می‌شود؛ و تو صدای ساربانان و زنگ شتران قافله را در آن دیار می‌شنوی.

محمل جانان ببوس، آن‌گه به زاری عرضه دار / کز فراقَت سوختم ای مهربان فریادرس

محمل و بار معشوق را ببوس و سپس با ناله بگو: از دوری تو سوخته‌ام، ای یار مهربان! به داد من برس.

من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب / گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس

من که سخن پنددهندگان را به آواز بی‌پایهٔ رباب مانند می‌دیدم، اینک از سختی هجران تو چنان آزرده شدم که این رنج برایم بزرگ‌ترین پند و درس است.

عشرت شبگیر کن، می نوش کاندر راه عشق / شب‌روان را آشنایی‌هاست با میر عسَس

بامدادان باده بنوش و شادی کن؛ چراکه در راه عشق، عاشقان همچون دزد شبرو، با نگهبانان و موانع آشنا و همدم هستند.

عشق‌بازی کار بازی نیست ای دل! سر بباز / زان‌که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

ای دل! عشق‌بازی شوخی و سرگرمی نیست؛ باید جان بر سر این میدان نهاد، چراکه  مقصد عشق را نمی‌توان با هوس به دست آورد.

دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار / گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

دل، بی‌هیچ مقاومتی، جان را به نگاه مست یار می‌بخشد، هرچند خردمندان اختیار خود را به دست دیگری نمی‌سپارند.

طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند / و از تحسر دست بر سر می‌زند مسکین مگس

همچون طوطی‌ها که در باغ شیرینی از کامرانی بهره‌مندند، خوشبختان لذت عشق را می‌چشند؛ اما محرومان، همچون مگس، از حسرت  دست خود را بر سرشان می‌کوبند.

نام حافظ گر برآید بر زبان کِلک دوست / از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

اگر نام حافظ بر قلم یار نقش بندد، همین افتخار برای من بس است و این همه خواسته‌ام از حضرت شاه.

⬅️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)

پیوند به وبگاه بیرونی

HRezaa در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۲۱:۴۸ در پاسخ به احمد خرم‌آبادی‌زاد دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - بقیهٔ قصهٔ پیر چنگی و بیان مخلص آن:

سپاس فراوان

HRezaa در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۲۰:۵۷ در پاسخ به مهرداد دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - پرسیدن صدیقه رضی‌الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی سر باران امروزینه چه بود:

درود بر شما همزبان گرامی

 

بنظرم استن در اینجا به «هستن» و «وجود داشتن» نزدیک است

علی محبوبی در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷:

یعنی چه؟

این رباعی را دقیقا هم ملک خاتون سروده هم سعدی؟

رباعی ۱۰۷ سعدی و رباعی ۲۴۷  جهان خاتون ؟

HRezaa در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها:

ای حمیرا اندر آتش نه تو نعل ...

درود بر بزرگوارانی که این گنجینه‌ی بی‌نظیر را گردآوری کرده‌اند. و سپاس بیکران از زحمات ایشان

 

در نسخه‌ای که تصویر متن آن را در بالاتر قرار داده‌اید، بطور واضح «آتش‌اندر نه» آمده است.

یکی از همزبانان گرامی بصورت «اندر آتش نه» توصیه کرده‌اند، و ظاهرا این تغییر را اعمال کرده اید.

شاید این تغییر موجب خوانش راحتتر در عموم افراد شود....

ولی در نسخه‌ای که خودتان دارید، آتش‌اندر ذکر شده، که اگر آتش و اندر بدون فاصله تایپ شود و خوانده شود، به همان دلنشینی خواهد بود که باید.

 

پوزش بابت جسارت

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۷:

مصرع «میان ریاحین به دستست از آن» از بیت 18، به شکل «میان ریاحین به دسته‌ست از آن» تصحیح می‌شود. شاعر در بیت شماره 2 از غزل 1073 نیز واژۀ «دسته» را در کنار «بنفشه» به کار برده است:

«دو دیده چو نرگس گشاده مدام/بنفشه صفت پیش تو دسته‌ایم»

گفتنی است که ناصر بخارایی در بیت 19 از قصیده 64 نیز به «دسته شدن بنفشه» اشاره دارد:

«بنفشه دسته از آن می‌شود به مجلسِ باغ/که در بهار فرو می‌رود به خود غمگین»

 

*با نگرش سیستمی، از احتمال بروز خطا می‌توان کاست.

محمد! در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۰۴:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:

دست بر هم زند طبیب ظریف 
چون خرف بیند اوفتاده حریف

حریف: گاهی در آثار ادبا به معنای یار و هم صحبت آمده و گاهی هم به معنی مخاطب است. به نظرم به طور کلی باید کلمه حریف را به معنی  هم حرف در نظر بگیریم. از جمله:

گاهی انگشت حریفان از او در گوش و گهی بر لب که خاموش!

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

و یا این بیت از حافظ:

دوش بر یادِ حریفان به خرابات شدم

خُمِ مِی دیدم، خون در دل و پا در گل بود

 

تا نظر اساتید چه باشد

افسانه چراغی در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱:

فرو برد بنیاد ده شاه رش همان شاه رش پنج کرده برش

شاه رَش واحد طول است از سر انگشت میانی دست راست تا سر انگشت میانی دست چپ؛ آنگاه که دست‌ها را از هم بگشایند.

HRezaa در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۸ - سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا:

سکندر شود بر جهان چیره دست؟ ...

سکندر شود بر جهان چیره‌دست؟!

به دارای دارا درآرد شکست؟!

 

صدایی براورد کوه از نهفت

همان را که او گفته بد باز گفت

 

چققدر زیبا....

یعنی همون بیت اول رو تکرار کن ولی بدون علامت سوال....

محمدمهدی ایازی در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

بسیار عالی

Mojib im در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

در ظاهر بسیار زیباست 

HRezaa در ‫دیروز یکشنبه، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:

از عدمها سوی هستی هر زمان هست ...

یگانه پروردگارا بنامت

 

 

چقدر این بیت زیباست

یک جنبه زیبای کم‌نظیری که داره اینه که دو معنای متفاوت میشه ازش برداشت کرد، که هر دو هم کامل درست هستند....

 

اول: آن یگانه‌ی مطلق از جنس ماده و شکل و ... نیست و بدین سبب عدم می‌نامندش. و در اینصورت این عالم ماده را هستی گویند....

دوم: یگانه مطلق، تنها وجود است. و مخلوقاتش همه مجاز و سایه و تصویر هستند. تنها هستی اوست، و هرچه غیر او حکم نیستی و عدم دارد.

 

امتحان کنید، هر دو حالت معنای بسیااار زیبایی دارد

 

یوسف شیردلپور در ‫۱ روز قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۹ در پاسخ به حمزه حکمی ثابت دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

درود ها برشما جناب آقای حمزه عزیز 

از توضیحات جامع ومفیدتان در پیرامون این شعر وغزل استفاده کردیم بسیار 

از اینکه بوده اند و هستند و البته خواهند بود استاتیدی مانند شما بخود میبالم  و خدای را سپاس بدون شک حضرت حافظ نیز چنین احوالی خواهند داشت بنده سواد آنچنانی ندارم در در حد پنجم ابتدایی قبل انقلاب اما بیشمار عاشق وشیدایی شعر وغزل وادبیات وموسیقی ناب ایران ایرانی ام وهمه این نعمات را مدیون استاد شجریان .... حق یارتان

آرزوی سلامتی برای شما وهمه عزیزان درکمال آرامش وهمچنین برای همه مردم جهان 

💔💐💐🌷💞

افسانه چراغی در ‫۱ روز قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۳:

فاقه: فقر و تنگدستی

تسکین خاطر مسکین را: برای آرام کردن دل دردمند خود

عمیم: فراگیر، تمام

پسی: تنگی، نیازمندی

سام در ‫۱ روز قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۴ - دفاع از زرتشت:

یشت. [ ی َ ] ( اِخ ) نام یکی از نسکهای اوستا و کلمه اوستایی آن یشتی از ریشه کلمه یسنا می باشد. رجوع به یشتها شود.

۱
۲
۳
۵۵۲۵