گنجور

حاشیه‌ها

واقف محسن زاده در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

گر عاشقی اسیر چرا دل شکسته ای 💞❤️‍🔥💞 بینهایت زیباست چه مفهوم عمیقی داره 🥰 مگه میشه عاشق از معشوق خودش دلش بشکنه 👌روح اسیر شهرستانی شاد (  واقف_محسن زاده

 

پارسا اوسطی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:

در شیوه‌ی طنازی تو ای مهتاب                              من ماهی امُ تو شبیه صیاد 

 

پارسا اوسطی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳:

عالم از روی تو حیران است . ای معشوق من            رویت از چشم ماپنهان است. ای محبوب من

 

 

 

 

پارسا اوسطی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸:

ان چشم سیاه تو مرا کشت 

ان عشوه‌ی ناز تو مرا کشت

 

 

 

 

 

جعفر عسکری در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:

سلام.

 

دل فسرده، نه دستی ز کار و بار کشید

که در ره تو، تواند ز پای، خار کشید

 

به هوش خویش نیامد دل و، دمید خطش

دواند ریشه، جنونی که تا بهار کشید

 

به چار موج حوادث فتاده‌ام، چه کنم؟

نمی‌توانم خود را، به یک کنار کشید

 

برای دیده‌ی بیچاره‌ای دگر می‌خواست

اگر ز پای کسی، روزگار، خار کشید

 

چه صیدها که به دام فریب می‌آرد

به دست خویش، خدنگی که از شکار کشید

 

کسی که سرِّ اناالحق، نخواست فاش شود

درید پرده، چو منصور را به دار کشید

 

لبم ز شوق خموشی، ز هم جدا نشود

نمی‌توانم خمیازه در خمار کشید

 

به دور شهر وجود از غبار خاطر من

اگر مجال بوَد، می‌توان حصار کشید

 

"کلیم" گوشه‌ی چشمی ز یار می‌خواهد

که انتقام تواند ز روزگار کشید

Alireza Khanzadeh در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۴ در پاسخ به دکتر بدخشانی دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » ترجیعات » ترجیع اول:

من سواد چندانی ندارم و همین خوندن و نوشتن هم چیزی جز جزء نمیدونم و اون رو سیاهی پرتمطراقی برای افزودن فخری زرین هرچند ناخواسته برای دارنده بحساب میارم که بلانسبت شمای نوعی و بالنسبه من،مثل خری که کتاب حمل میکند شایان میدونم.با این اعتراف به جهالتم خواستم یه نکته بگمو اون هم این هست که دیده واحدبین با کثرت نگر دوتاست که در پرداختن به دین و مذهب شعرا مخصوصا شعرای اهل عرفان-و نه شاعران حماسی-میه رد پاش رو‌بطور محسوسی دید.البته نگاه به زوایای زندگی افراد شهیر برای تذکره نویسان یا محققان موضوعی دیگر هست که نگاهی صرفا علمی به مورد دارند ولی نگرش متعصبانه و با غرض که متاسفانه امری شایع و این روزها روزافزون هست در اکثر آرای مطرح مشهوده.برای جلوگیری از اطناب کلام قاصر سراسر تقصیر و‌ با رجا به نستوه بودن شمای عزیز بیتی هدیه میکنم که حضرت مولانا میفرماید:

ملت عاشق ز ملتها جداست   عشق اسطرلاب اسرار خداست

 

 

محسن جهان در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۵ - جواب:

تفسیر ابیات ۱ و ۲  فوق:

شیخ می‌فرماید: آن‌کس معنای وحدت مطلق را درک می‌کند که، در بند مکان و زمان نباشد. به عبارت دیگر فضای یکتایی خارج از بعد مکان و زمان است و احاطه بر کل نظام هستی دارد.

عارف و سالک طریق الله نسبت به وجود مطلق حق معرفت باطنی داشته، و آن واجب الوجود را در کشف و شهود عالم ظاهر می‌داند.

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۵۹ در پاسخ به فاطمه دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

نظر شما پسندیده تر است 💚🙏

Hadi Golestani در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:

عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم

دریغ و درد که غافل از کار خویشتنم

اونجای که ابو علی سینا میگه، ما که ابو علی سینا بودیم و از همه اینها بیشتر فهمیدم، آخرش حکمت آمدن و رفتن بر روی این زمین رو متوجه نشدیم

Hadi Golestani در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:

سپاس خداوند بزرگ که هنر زیبای نوشتن و خواندن را آموخت

چگونه شکر کنم، درک این همه زیبای که تو بر قلب حافظ در این ابیات گذاشته ای، چگونه می‌توان شکر دیدن این همه زیبای و ظرفت که در گلی سرخ گذاشته ای، چگون می‌توان شکر گذار این حواسی که در من گذاشته ای و  می‌توانم درک کنم این شکوه عظمت در خلقت زیبای، در، روح  و اندام زنان

همیرضا در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۷ در پاسخ به قطره بقایی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۴:

«به»ی که ابتدای مصرع اضافه کرده‌اید یک هجای زاید روی کل وزن اضافه می‌کند (وزن شعر ترکیب ارکان به قول خود شما «مفاعلاتن» است، به‌ای که اضافه کردید رکن اول را می‌کند «متفاعلاتن»). شعر را اگر سعی کنید آهنگین بخوانید متوجهش می‌شوید.

پوریا بهارلو در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۹:

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ - پنهان چه کنم که فاش میدانی تو ...

پوریا بهارلو در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:

أَنَا عنْدَقُلُوب الْمُنْکَسِرَةِ  - خدا نزد دل های شکسته است .

- گفتی که به دل شکستگان نزدیکم - ما نیز دل شکسته داریم ای دوست

دکتر صحافیان در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امیدواران زد(۱۵۳) جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۰۹ ساعت ۹:۲۸ ب.ظ  | نظرات  


صبحگاهان چون پادشاه شرق(خورشید) بر کوهسار خیمه زد، معشوق با دست لطف بر حلقه در عاشقان مشتاق زد.(خاور و باختر در قدیم بر عکس بوده، اما احمد کسروی باختر را به معنای شمال می‌داند.شرح شوق، ۲۱۱۸)
۲-چون پیش بامدادان افول خورشید روشن شد، خنده شیرین همراه با طعنه‌‌ای بر غرور کامیابان زد.
۳-دیشب که معشوقم برای رقص در میان مجلس به‌پا خاست، گره از موها( خانلری: گره بگشود از گیسو) باز کرد و شبیخون به دل‌های مشتاقان زد.
۴- آن‌گاه من با خون دل از پارسایی دست شستم، که چشم مستش، آگاهان را به رموز عشق دعوت کرد.
۵- کدام سنگ دل به او این راهزنی را آموخته است؟! که از لحظه‌ای که بیرون آمد، راه شب زنده‌داران عاشق زد.
۶-دل بیچاره‌ام به خیال یکه‌سواری بیرون رفت، خدایا نگهدارش باش که برای رسیدن به معشوق به قلب سوارکاران زده است.
۷- در زیبایی چهره‌اش، چه خون دلی خوردیم و چگونه جان دادیم، که در قمار عشق با رخسارش از همان ابتدا، فرمان کشتن عاشقان را صادر کرد.
۸- با این لباس پشمین صوفیانه(تعریض به صوفیان مدعی که به حقیقت نخواهند رسید) چگونه معشوقی را به دست آورم که زلف‌های زیبا زره اوست و با مژگانش راه خنجرزنان را می‌بندد؟!
۹- توجهم بر توفیق و مبارکی پادشاهی توست، پس حافظ را به کام دل برسان که برایت تفال نیک(آرزوی خوبی) به بختیاران زده است.(چهار بیت آخر گرچه به پادشاه صراحت دارد، اما ایهام به معشوق نیز دارد)
۱۰- "منصور"( آخرین شاه آل مظفر) پادشاه پیروز که بخشش بی‌سببش ابر بهاری را به سخره می‌گیرد.
۱۱- از وقتی جام شراب افتخار دستانش را یافت، روزگار به یاد باده‌خواران ساغر شادی گرفت.
۱۲- درخشش پیروزی بر شمشیر سرافشان اوست که مانند خورشید یک‌تنه به جنگ ستارگان می‌رود.
۱۳- ای دل از خداوند، دوام پادشاهی‌اش را بخواه! که زمانه در چرخش روزگار سکه پادشاهی به نامش زده است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

مهرداد تحقق در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۱۸ در پاسخ به حميد ناچيز دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

سلام جناب حمید.

آیا امکان دارد لینک کانال را مجددا بگذارید. برای من باز نشد.

قطره بقایی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۴۴ در پاسخ به همیرضا دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۴:

مشکلش را هم درج کنید.

تشکر

قطره بقایی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۶:

کلید ویرایش را نیافتم

هرچند این غزل با اغلاط زیاد تایپ گردیده اما دو نکته را حاضر یافتم .

مصرع دوم بیت سوم (برفرازیم)به (برفرازبم)و مصرع دوم بیت آخر(زین آب) به (زبن آب)تغیر کرده یعنی اشتباه تایپ گردیده باید اصلاح گردد.

مهرگان مهرگان در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

با توجه به بیت اول ...در پایم بمالند یعنی در کنار پایم جان موری دیگر گرفته می‌شود یعنی راحت از دنیا خلاص هستم مثل مورچه له میشوم  

المیرا عسگری در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱ - در شکر باری تعالی:

بنظرم خوبه واقعا شاعر قهاریه

پارسا اوسطی در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴ - یاران دغل:

گر من از عشق و دواتی نوبری ساخته ام

شیوه ی بهتری از نیشکری ساخته ام

 

۱
۹۶۴
۹۶۵
۹۶۶
۹۶۷
۹۶۸
۵۴۵۸