ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:
دربیت5 از آخر "فرمودم "باید باشد
2- در این قصیده سخنانی به عنوان وحی الهی نقل شده که نمیتوان گفت عین وحی است بلکه خود شاعر این معانی بلند را پرورده وبیان کرده است در آثار دیگر شعرا مانند مثنوی مولوی هم این روش را میبینیم مثلا درمناظره قوم سبا با پیامبران ومناظره موسی با فرعون وهامان وغیره همین شیوه به کار رفته ومیتوان گفت پروین از متقدمان پیروی کرده است
در این قصیده احساسات وعواطف مادری اززبان یک شاعره وبیان لطف حق وناسپاسی های کسانی چون نمرود خیلی جالب توجه است
---
پاسخ: در بیت مورد اشاره «فرمود» با «فرمودم» جایگزین شد.
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:
1-در ماخذ ی دیگر بیت دوم رباعی اینگونه است:
ضایع مکن ایندم ار دلت بیدار است کاین باقی عمررا بقا پیدا نیست ودر رباعی مصرع سوم با مصرعهای دیگر معمولاهم قاقیه نیست
2-زمان حال ولحظه از نظر اهل معرفت غنیمت است ومعمولا درپای گذشته وآینده قربانی میشود
همه عرفا این مهم را تذکر داده اند واحادیث هم موید آست
اما کسانی خیال کرده اند مقصود اینست که مثلا امروز هرچه دارد خرج کند وبه فکرآینده نباشد یا اهل خوشگذرانی وبطالت باشد وبرای فردا کاری نکند وحال آنکه مقصود درست آنست که از لحظه وحال حد اکثر استفاده بشود وبه بطالت وبیهودگی نگذرد زیرا تحول وتغییر احوال درونی وحضور قلب در لحظاتی که انسان محو گذشته وآینده نیشت وازخود غفلت ندارد ممکن میگردد
این دو وجهی بودن معانی وسؤ تفاهم مطلب مهمی است که دربسیار ی از معانی پیش میآید
چنانکه مثلا عشق ورزیدن فکر کردن تعقل کردن ترسیدن یابی باک بودن بزرگی کردن ودهها یا صدهامفهوم دیگر دو وجهی است وبسته به اینکه کدام وجه مورد نظر باشد مطلوب یا نا مطلوب است وجا دارد که مورد رسیدگی اهلش قرار گیرد
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:
از رباعی بالا چنین برمیآید که آدمی به دنبال حقیقت ویقین است واین گمشده اوست به شک هم امیدی نیست پس جام می وبیخبری مطلوبست اینجا چند نکته مطرح است:
یکی ابنکه خود انسان باید یک حقیقت بوده باشد که بدنبال اصل حقیقت میرود چه جنس جنس را میطلبد گویا برای همین جذب دیگران میشود وخود را در همنوعان منعکس وجتی مستحیل میسازد وبعد میفهمد که اشتباه کرده وبه فکر خود شک میکند وشاید متوجه شود که حقیقت چیز دیگریست ازآنجا که خودش یک حقیقت است خود شناسی مطرح میشوددر خود شناسی هم به کنه خود دست نمیابدولی شایددریابد که در احاطه حقیقتی کلی است وجامعه وعوامل او را کفایت نمیکنند اگر به وجود حقیقت کلی اطمینان خالصانه یابد آرامش میابد
نکته دیگر اینکه وقتی کسی شک میکند شاید شکش متوجه اصل دین شود وبه بید ینان روی کند (عملا دیده میشود)ولی بدیهیست که بید ینان مشکوک ترخواهندبود وحقیقت را درآنها نخواهد یافت(آنها که به اصل دین شک میکنند بعضی قیود دینی را خود دین پنداشته اند وخیام هرگز به اصل دین شک نکرده ومیگوید حقیقت ویقین در دسترس نیست نه اینکه نباشد)
نکته آخر اینکه از رباعیات خیام اینطور بر میآید که مقصودش از می وشراب همان مقصود عرفاست می انگوری یک مستی بی ارزش وموقتی دارد واینهمه هنر نمیتواند داشته باشد فقط مثال مناسبی است به هر حال مستی حقیقی در صورتی است که افکار مزمن وغمها ومحدودیت ها متوقف گردد ومن دیگر ظهور کند اهل معرفت در این حال عشق وشکوه ووجد خاصی را تجربه میکنندوحاظرنیستند آنرا با هیچ چیز معاوضه کنند
اهل معرفت میکوشند خود را از منیت(ego) که شامل مکتسبات مراحم ازقبیل ترسها وغمها وناکامی ها وخاطرات ومحدودیت هاو..میباشد برهانند توصیه های خیام از اینرو سودمند است
'گلستانی در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
معنی بفرمایید
محمد ایلخانی زاده در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
حافظ در این غزل به استقبال غزل سوم دیوان غزلیات سعدی به مطلع : (مشتاقی و صبوری از حد گذشت ما را ) رفته است و تعدادی از قافیه ها و مصراع ها را به کاملی از او وام گرفته است
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:
هو
میگوید "فاغ بودن زکفر ودین دین منست"
این یادآور تعبیرات عرفاست که هاتف اصفهانی خوب شرح داده است اومیگوید
چون کشیدم نه عقل ماند ونه هوش
سوخت هم کفر از آن وهم ایمان
واقعیتی که اهل معرفت به آن میرسند اینست که
آنچه انسان با این خود معمولی واکتسابی دانسته وبا آن استدلال وقیاس میکند پایه محکمی ندارد ولو دین وایمان باشد چنانکه حافظ میگوید "دل ودین راهمه دربازم وتوفیر کنم" البته مقصود آن نیست که دین متکی به شخصیت اکتسابی بی ارزش است چه مقدمه ای برای رسیدن به اصل دین است چنانکه عارفی را سراغ نداریم که بدون داشتن این پیش زمینه مراحل سلوک را طی کرده باشد مثلا عارف لائیگ نداریم
وخیام ازدل خرم وخوش وغم نخوردن زیاد گفته وتوصیه وتجویز کرده اینچنین خوشی وخرمی وبیغمی جز در سایه آزادگی از قید وبند شخصیت اکتسابی یا عارضی که عرفا آنرا قفس نا میده اند ممکن نیست ولذا رباعیات خیام را میتوان مقدمه ای برای عرفان به معنای کاملتر آن دانست
داریوش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
بیت 4 مصرع 2 "مخمور" صحیح می باشد.
---
پاسخ: با تشکر از شما تصحیح شد.
داریوش در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
بیت 6 مصرع اول به نظر می آید "به کدام مذهب است این" صحیح باشد
---
پاسخ: با تشکر از شما، تصحیح لازم انجام شد.
اپسلون در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۷:
من چه منم من چه منم من که پر از وسوسه ام
من که غلام تو شدم از چه روی ....
( زانک = زانکه ) بهتر خوانده می شود
نخبه در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
فقط اصلاح چند اشتباه املایی (متاسفانه اکنون به مشخصات نسخه چاپی دست رسی ندارم):
از من و بندگی من اگرش عاری هست
بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
راه صد بادیهی درد بریدیم بس است
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود
چه گمان غلط است این ، برود چون نرود
میشوی شهره به این فرقه همآواز مباش
غافل از لعل حریفان دغل باز مباش
---
پاسخ: با تشکر از شما، در مورد اول «اگر اشعاری» با «اگرش عاری» جایگزین شد. دو مورد «سد» با «صد» جایگزین شد، هر چند بد نیست اشاره شود که گویا در رسمالخطهای بعضی دیوانهای اشعار، کاربرد «سد» به جای «صد» مرسوم بوده و در گنجور نیز مورد این گونه زیاد است. در مورد آخر «لعل» به جای «لعب» درست به نظر نمیرسد، هر چند «دغل» به جای «دغا» به زبان امروز نزدیکتر است. در هر صورت در مورد آخری تغییری اعمال نشد تا از دوستان کسی با نسخهی چاپی مقابله کند و درستش را اطلاع دهد.
Mina در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
بهتر است این متون به انگلیسی برگردانده شود تا دنیا متوجه شود موش گربه اثری ایرانی است .
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
بنام خدا
نظر مشهور راجع به بیت اول ودوم آنست که اشاره به رسول گرامی اسلام دارد
دروصف آن حضرت سخن بسیاراست اما جگونه است که بیان حافظ زنده تروجذابتر ازتوصیفات
معمولی به نظر میآید
پاسخ آنست که در شعر خوب معانی خارج ازقالب های ذهنی وتفکرات روزمره مطرح میشود وتاثیر دیگری دارد
اگرما بتوانیم هرمطلبی را که در حافظه داریم خارج از قالبهای ذهنی به شکل نو وزنده بفهمیم توفیق مهمی است
اصولا کیفیت دانستن نکته ای مهم است ولی غالبا در تعلیم وتعلم کمیت را کافی میدانیم وگمان داریم که این دانستگی ها که داریم مارا کفایت میکند ولی کفایت نمیکند
مثلا شاید گمان داریم که معنی لااله الا الله را دانسته ایم ولی اینطور نیست هرکس این معنی را درست بفهمد رستگار است "قولو لا اله الا الله تفلحوا"
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
مصرع اول بیت دوم مفهوم نیست
---
پاسخ: در مصرع مذکور حرف «ؤ» از کلمهی «ضؤ» افتاده بود که تصحیح شد.
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۱۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴:
با یاد خدا
مقصوداز علم سماوات آگاهی های فرا ذهنی وغیرقالبی باید باشد نه دانشهای نجومی به بیان دیگر توجه به ورای تصورات دنیائی وافکار روزمره است
مقصود از خرابات جائی است که این شخصیت اکتسابی وعاریتی درهم ریزد وخراب شود
وسود وزیان خود را ندانستن به معنی غفلت از سود وزیان نهائی است وسود وزیانهای معمولی نمیتواند باشد
در مجموع این دو بیتی به مشکلات سیر وسلوک و رسیدن به حقیقت اشاره دارد
ممکن است ما مقداری اطلاعات مذهبی وانجام اعمالی چند را کافی بدانیم وخود را کامل تصور کنیم ولی اینطور نیست مقصد دور است وباید توفیقات بیشتری را از خدا طلب کرد
حافظ در این مورد بیان عجیبی دارد
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل پیش است در بدایت
shahin najafi در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:
shams jan baghist ura ams nist.....sahih mibashad
---
پاسخ: با تشکر از شما، «شمس جان باقی کش امس نیست» با «شمس جان باقیست کاو را امس نیست» جایگزین شد.
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۲۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - قطعه:
سطر9 راه تورا دانه میزند
---
پاسخ: با تشکر از شما، کلمهی جا افتاده (را) اضافه شد.
ناشناس در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ (میبین رخ جان فزای ساقی - در جام جهان نمای باقی):
در بیت 6 بگذار باید درست باشد
بیتی که به عنوان بند تکرار شده(بیت آخر)خوب است درمیان ابیات قبل به صورتی نوشته شود که مشخص باشد
---
پاسخ: با تشکر از شما، در بیت مورد اشاره کلمهی «گذار» با «بگذار» جایگزین شد و چینش ابیات نیز بهبود یافت.
صاف در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
تو سال و حاجتی دلبر جواب هر سال
چون جواب آید فنا گردد سال اندر جواب
سال ها سوال ا ست
از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب
بیت زیبا
---
پاسخ: با تشکر از شما، بیت مغلوط تصحیح شد.
صاف در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوم:
سرنامهی تو ماها هفتاد و دو دفتر شد
وان زهرهی حاسد را هفتاد و دو دف تر شد
ای مستمع این دم را غریدن سیلی دان
میغرد و میخواند جان را بسوی دریا
دو بیت فوق جابجا شده است
گر خر نبدی آخر کی مسکن ما بودی
گردون کشدی ما را بر دیده و بر گردون
گردون کشدی ما را بر دیده و بر گردن
---
پاسخ: با تشکر از شما، جابهجایی مورد اشاره تصحیح شد، در مصرع مورد اشاره «گردون» با «گردن» جایگزین شد.
نیما در ۱۶ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
شما آدم بی آزاری بوده اید. بار دیگر زندگی بر وفق مراد شما می گردد و شما باید قدرش را بدانید و از آن به خوبی بهره مند شوید. به دنبال مال دنیا و تجمل نباش. چون خودش به سمت تو می آید. با گذشته تاریک خداحافظی کن و از مردم (بد) دوری کن.